نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۱۱۲۵ مطلب توسط «سلمان مهدوی» ثبت شده است

رونمایی از پوستر قهرمان مسجد ما

| شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۴ ق.ظ

قهرمان مسجد ما

شهید عباس بختیارنیا

| شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۳ ق.ظ

شهید عباس بختیارنیا
# شهداء مسجد آیت الله منزوی آبادان

«من در این راه با کمال رضایت دارم می روم و هیچ نیرویی به من زور و اختیار نکرده است و باعث افتخار من است که در این راه یعنی راه رسیدن به خدا قدم بر می دارم و امیدوارم از شهیدان باشم و اعمالم مورد قبول خداوند باشد.»

شهید عباس بختیارنیا

مراسم گرامیداشت شهیده هاشمیه راضی پور

| شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۹ ق.ظ

مراسم گرامیداشت شهیده راضی پور

وصیت نامه شهید احمد صمیمی

| شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۹ ق.ظ

 

سلام بر خواهر عزیزم صاحب جان :
چون مادری مهربان و دلسوز هستی خواهری که من تمام دنیا بگردم دلسوزتر از تو خواهر ندیدم. خواهر جان زندگیت را در راه خدا هدیه کن و امیدوارم در تربیت فرزندانت موفق باشی

شهید جاویدالاثر حمید اسفندیاری

| جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۵ ق.ظ

شهید جاویدالاثر حمید اسفندیاری

 


 

شهید عبدالحمید محمد پور

| جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۲ ق.ظ

 شهید عبدالحمید محمد پور

 شهید عبدالحمید محمد پور
#شهداء مسجد آیت الله منزوی آبادان
کارش جوشکاری بود و معاش خانواده را به عهده داشت. پدرش هم که نابینا بود درآمد چندانی از دستفروشی نداشت و در یک اتاق اجاره ای با کمترین امکانات زندگی می کردند.

شهدای 30 آبان ماه آبادان

| جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۳ ق.ظ

نعمت الله فاضلی . سال 59 . اهواز
سید جاسم قرایی . سال 59 . آبادان
خلف بچاری زاده . سال 59 . آبادان
عبدالحسین مزعل زاده . سال 59 . امیدیه
منصور حیدر اصل . سال 59 . بندرعباس
مجید حیدر اصل . سال 59 . کازرون
خلیل سلیمانی . سال 60 . گناوه
عبدالخالق حسنی . سال 61 . شوشتر

🌹 شادی روح شهدا صلوات 🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

شهید محمود خلفیان

| جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۳ ق.ظ

شهید محمود خلفیان
پاستار رسمی سپاه آبادان بود
که در اوایل جنگ به شهادت رسید
این شهید بزرگوار یکروز که داشت از منزل خواهرش که در باورده جنوبی آبادان
یا همان منازل شرکت نفت
که داشت برمی‌گشت مورد عصابت گلوله بمباران هوایی قرار می‌گیرد
در نزدیکی موزه آبادان به شهادت میرسه
این شهید وقتی مورد عصابت بمباران هوایی قرار میگیره در یک چاله دفن میشه این چاله‌ای که شهید در آن دفن میشه از شدت اصابت گلوله به زمین این چاله باز میشه و شهید به درون چاله پرتاب میشه ودر لابلای گللای دفن میشه
و هیچ کس هم نمیدونه که شهید محمود خلفیان در این چاله دفن شده
خانواده شهید
سپاه پاسداران آبادان همه تلاش میکنن اما شهید رو پیدا نمیکنن
چون اطلاع دقیقی از محل شهادت شهید محمود خلفیان نداشتن
خواهر شهید محمود خلفیان
به مدت 2سال گریه و زاری میکنه به شهید متوسل میشه
تا این که یک روز شهید محمود خلفیان به خواب خواهرش میاد
میگه خواهر چرا این قدر گریه زاری میکنی
تا اینکه در خواب به خواهرش محل شهادت خودشو میگه
ونشونه هم به خواهرش میده
میگه من در نزدیکی موزه به شهادت رسیدم و در جیبم لباسم هم دوتا کلید وجود داره
یکی مال درب منزل هست
ودیگری مال ماشین جیپ

شهدای 29 آبان ماه آبادان

| پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ق.ظ


اسدالله شیرعلی . سال 59 . اصفهان
بهرام شهریاری دم تنگ . سال 59 . آبادان
هادی اسکانی زاده . سال 59 . حاجی آباد ( هرمزگان )
عبدالرضا رضایی . سال 59
امین ( سعید ) بناری ‌. خانواده شهید . سال 75 . آبادان
سحر بناری . خانواده شهید ‌. سال 75 . آبادان
ربابه گرگوند . خانواده شهید ‌. سال 75 . آبادان

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

شهدای 28 آبان ماه آبادان

| چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ق.ظ

حدهن جاسمی نژاد . سال 59 . آبادان
سید یونس موسی زاده . سال 59 . آبادان
عبدالنبی نصاری . سال 59 . آبادان
مجید شیراوی . سال 59 . بندرلنگه
سلیمه شیراوی . سال 59 . بندرلنگه
سید احمد موسوی . سال 61 . شیراز
معصومه بیابانی زاده . خانواده شهید . سال 97 . شیراز

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

شهدای 27 آبان ماه آبادان

| سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ق.ظ

فریدون بیگی هرچگانی . سال 59 . آبادان
محراب رازمند . سال 59 . آبادان
یوسف منصوری . سال 60 . بروجرد
صادق پیروی . سال 61 . دشتستان
فرهاد حسینی . سال 66 . اهواز
عبدالحسین دریس . سال 66 . آبادان
سکینه زیبایی . خانواده شهید . سال 96 . گلپایگان ( در )

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

شهدای 26 آبان ماه آبادان

| دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۵۷ ق.ظ

خلیل کارکوب زاده . سال 59 . شوشتر
کنه جاسم زاده ‌‌. سال 59 . آبادان
خاتون بخشی . سال 59
مسعود ناصری شبانکاره ‌. سال 60 . شیراز
کوروش باقری . سال 61 . تنگستان
حبیب اله گندمکار باقری . سال 61 . آبادان
ضرغام اسماعیل زاده . سال 63 . شیراز
منصور تجلی ‌. سال 64 . شیراز
عبدالحسین ربیعی نژاد ‌. سال 66 . تهران
حسنعلی دشتی ‌. سال 66 . بوشهر

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹

آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

برگزاری شب خاطره شهدای مسجد آیت الله منزوی

| دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ق.ظ

شب خاطره 6

برگزاری برنامه عصر خاطره شهدا در آبادان

| يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۴:۲۷ ب.ظ

«غلامرضا درویش نژاد» امروز (یکشنبه 25 آبان) در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در منطقه آزاد اروند، از برگزاری برنامه عصر خاطره شهدا در شهرستان آبادان خبر داد و اظهار کرد: این آئین در راستای تکریم خانواده معظم شهدا به ویژه مادران شهدا در دومین سالگرد شهدای ترور اروند صغیر، درب منزل شهید یونس بحر برگزار شد.

 

فعال فرهنگی کانون تخصصی ایثار و شهادت شهرستان آبادان افزود: این برنامه با رعایت پروتکل های بهداشتی در فضای آزاد با خاطره گویی مادر شهید یونس بحر از شهدای حادثه تروریستی این شهرستان و مداحی برگزار شد.

 

وی به نحوه شهادت شهیدان علی صالحی مجد و یونس بحر اشاره کرد و ادامه داد: این دو شهید والامقام 21 آبان سال 97 در منطقه اروند صغیر توسط گروهک منافقین الاحوازیه (حرکة النضال لتحریر الاحواز) ترور شدند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

 

درویش نژاد ضمن تبریک دستگیری سرکرده گروهک تجزیه طلب حرکه النضال، توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) به ملت ایران اسلامی اضافه کرد:‌ در دومین سالگرد شهادت شهدای ترور اروند صغیر با تلاش سربازان گمنام امام زمان (عج) سرکرده این گروهک منافق دستگیر شد که جا دارد به مردم عزیز ایران سربلند تبریک عرض نمایم.

 

وی یادآور شد: امروز به برکت خون شهدا کشور در اوج اقتدار است و توطئه‌های دشمنان هیچگاه به ثمر نخواهد نشست.

درب منزل شهید یونس بحر

 

فعال فرهنگی کانون تخصصی ایثار و شهادت شهرستان آبادان از برگزاری برنامه شب خاطره شهدای مسجد آیت الله منزوی در روز (جمعه 30 آبان) خبر داد و یاد آور شد: این برنامه نیز با همکاری و همراهی دفتر ادبیات حوزه هنری شهرستان آبادان و بسیجیان پایگاه شهید آیت الله سید مجید منزوی برگزار می شود.

 

مزار شهید عارف کایدخورده

| يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۲۲ ب.ظ

مزار شهید عارف


غافل از اینکه«فـاطــمه»گمنام می خرد

🔰 امروز مراسم روضه حضرت زهرا(س) در جوار مزار مطهر شهید مدافع حرم عارف کایدخورده برگزار گردید.

پنج صلوات هدیه به روح پاک شهید عزیز

شهدای 25 آبان ماه آبادان

| يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۵۰ ب.ظ

شیخ علی نقی . سال 59 . آبادان
نعمت اله چراغی . سال 59 . آبادان
اسفندیار رحیمی زاده . سال 59 . آبادان
موسی خزایی سلطان آباد . سال 59 . آبادان
محمد امین اسدی . سال 59 . آبادان
یدالله طاهری . سال 59 . رامهرمز ( رود زرد)
علی عسکر مشهدی اسماعیلی . سال 59 . شیراز
بهزاد خادمیان ریزی . سال 61 . لنجان
علی شریفی جز . سال 61 . تهران
علی باقری . سال 62 . آبادان
حاجی سلیمانی خورگو . سال 65 . برخوار
سیف الله طالبی . سال 65 . فریدونشهر

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

از خاڪ مرا بُرد وُ به افلاڪ رسانید

| شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۲۳ ب.ظ

از خاڪ
مرا بُرد وُ
به افلاڪ رسانید❤️

این است که مَن
معتقدم " عشق " زمینی ست .

 

از خاک برد

سه روز مانده تا سومین سالگرد

| شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۱۸ ب.ظ

تو آسمانی شهید عارف

تو آسمانی و من ؛
ریشہ در زمین دارم
همیشہ فاصلہ‌ای هست
داد از ایـن دارم

شهدای 24 آبان ماه آبادان

| شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ق.ظ

عزیز الله دل فریب . سال 57 . بهبهان
سید یونس موسوی . سال 59 . باغملک
فرهاد پور ملکی . سال 59 . کرمانشاه
احمد هندی جهرمی . سال 59
 علی حسین بختیاری ‌. سال 60 . آبادان
ضاحی صواعی . سال 60 . رامشیر
عباس عزیزی . سال 68 . الیگودرز

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .

خاطراتی از شهید محمد امین اسدی فرزند آبادان

| شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۰۲ ق.ظ

سرکار خانم خدیجه صفاریان مادر شهید می‏گوید:
محمد امین بچه اول بود و خیلی عزیز. وقتی جنگ شد پدرش در آبادان باقی ماند. هر موقع که شهر مورد حمله هوایی یا توپ خانه‏ ای قرار می‏گرفت محمد امین هر کجای منطقه که بود، خود را می‏رساند و احوال پدر را جویا می‏شد.
وقتی خبر شهادتش را برایمان آوردند، با مکافات در حالی که آبادان در محاصره دشمن بود موفق شدیم با لنج و بالگرد خود را به آبادان برسانیم و سر مزارش برسانیم.
خانواده اش می‏گوید

توصیه ‏های همیشگی او اینها بود: مراقب حجاب خود باشید، با مسئولیت هایی که به شما واگذار می‏شود، متعهد و پایبند باشید. به نماز خواندن و انجام تکالیف دینی اهمیت بدهید و ضمن دفاع جانانه از میهن و دین خود در هیچ شرایطی اتکایتان را به شرق و غرب نگذارید.
پدرش می‏گوید:
یک بار که به خانه آمده بود، دیدیم ژاکتی را که برایش خریده بودم تنش نیست وقتی علت را پرسیدیم او گفت: آن را به یکی از دوستانم که پدرش فوت کرده و سرپرست ندارند، داده ام.
از کودکی وقتی که قرآن می‏خواندم کنارم می‏ نشست و گوش می‏داد و می‏گفت: بابا به من هم یاد بده. او واقعاً استعداد خوبی در قرآن خواندن داشت.
یک بار خواب دیدم یک زمین گندم دارم محصول بسیار خوبی داده است. با خود متعجبانه می‏گفتم: چقدر امسال با برکت است. کجا این همه گندم را انبار کنم؟ یکدفعه در یک لحظه متوجه شدم که تمام آن بار گندم آتش گرفت. وقتی از خواب بیدار شدم تاریخ آن را یادداشت کردم 24/8/1359 بود. بعدها متوجه شدم که محمد امین در همان روز ترکش خورده و شهید شده است.

شاید بهترین جمله در جهت شناخت شهید فرخی نژاد این باشد که بگوییم وجودش سراسر از امام حسین(ع) پر شده بود و به راستی همچون امام خویش، فردی آزاده و دلاور بود. شهید در نامه ای که برای پدر نوشته بود، چنین از رویاهایش و رسیدن به امامش (که حقیقتا، او هم اسماعیل را به خویش می خواند) می نویسد :

((پدر جان من آن موقع که به مرخصی آمدم این زمینه را داشتم که با شما صحبت کنم اما یکسری مسائلی که برایم پیش آمد آنموقع را صلاح ندیدم و ا زآن روز تا به امروز 25/11/63 که الان 22 سال من تمام می شود و پا به 23 سالگی می گذرام صبر کردم و موضوع را بررسی و حلاجی کردم. و قضیه از این قرار است، پدر جان یادت می آید که به هنگام عملیات خیبر زمانی که علی رضا گردانی را تحویل گرفته بود و می بایست به جبهه می آمد که حتی به من مراجعه کرد که بروم، چندان موافق نبودم بخاطر مسئله ی زخم پایم که تازه بخیه آن را کشیده بودم؛ که به هر حال من چندان توافقی نداشتم و علیرضا به شما مراجعه کرد و با شما مسئله را در میان گذاشت و شما هم گفتید که به هر حال اشکالی ندارد و همراهش بروید و بالاخره من با ایشان همراه شدم، پدر جان در آن گردان روزها گذشت و به هر حال رزمندگان در آن گردان آماده ی عملیات شدند و گردانی شد که همه ی مسئولین روی آن حساب می کردند. در آن گردان هم اکثر نیروهایش کسانی بودند که در عملیاتهای مختلف به همراه من بودند و یکی از آنها یکی از همکاران من در جهاد سازندگی بندرعباس است بنام برادر رهبری که در کمیته ی شوراهای روستایی جهاد سازندگی بندرعباس کار می کند. یک روز این برادر رهبری آمد و گفت برادر فرخی دیشب خواب دیده ام و خوابش را برایم تعریف کرد. پدر جان خواهش می کنم راجع به این خواب با کسی صحبت نکنید. و بدین قرار بود : ایشان گفتند که خواب دیدم که شما فرمانده ی گردان هستید و به گردان شما و ما ماموریت داده شد و آن هم ماموریت فتح کربلای امام حسین(ع)؛

گفتند : گردان شما وارد عمل شد و شما نیز گردان را به لطف و اراده و مدد الهی فرماندهی می کردید و گردان بدون آنکه شهیدی بدهد به پیش رفت تا رسید به خود کربلا و کربلا را محاصره و بالاخره فتح کرد و گفتند زمانی که به دری که در خیابان (از حرم آقا) باز می شود رسیدیم. گفت برادر فرخی شما آن در را باز کردید و رزمندگان اسلام با تکبیر وصلوات به داخل حرم آقا امام حسین(ع) وارد شدند و نیز همینطور رزمندگان اسلام به پیش می رفتند تا اینکه شما رسیدید(من اسماعیل) به در صحن مطهر امام حسین(ع). بعد گفتند که در صحن را هم باز کردید و رزمندگان اسلام با تکبیر و صلواتهای بلند صحن شش گوشه ی آقا امام حسین را در بغل گرفتند و باز اضافه کرد که دوباره در خود ضریح را باز کردید و رفتیم داخل خود ضریح و عینا خود قبر آقا را در بغل گرفتیم و زیارت می کردیم( پدر جان به این امید همیشگی امیدوارم که این راز به کسی نگویی) که ناگاه یکدفعه من داد زدم (یعنی همان برادر رهبری داد زده است) که برادر فرخی بیا اینجا نگاه کن ببین این بی انصافها چه کرده اند با قبر آقامون حسین، و گفت شما (من اسماعیل) آمدید و دیدید که گوشه ای از قبر خراب است (آقای رهبری گفت) شما آن قسمت را خاکهایش را کنار زدید تا اینکه دست چپ آقا امام حسین(ع) همراه با شمشیر خون آلودش نمایان شد و پس از آن برادر رهبری گفت شما (یعنی من اسماعیل) خاک ها را بیشتر کنار زدید تا اینکه چهره ی نورانی و خون آلود آقا امام حسین(ع) مشخص شد. ...

وقتی که چهره ی نورانی و خون آلود آقامون حسین(ع) مشخص شد آنگاه شما (من اسماعیل) دستتان را زیر کمر آقا بردید و آقا را بلند کردید و در این هنگام بود که زمین و آسمان شروع کرد به لرزیدن و تکبیر و صلوات و حسین حسین، حسین رزمندگان بلند شد و خودش در پایان تعریفش گفت خوشا بحالت که چنین سعادتی را در آینده پیدا خواهی کرد و خودش هم بسیار گریه کرد. آنروز گذشت تا دوباره روز بعدش هم آمد و گفت که دیشب هم خواب دیدم و برادر فرخی یقین دارم که موفق خواهی شد.

البته خودتان پدر جان بهتر می دانید که انسان هر حرفی و هر چیزی را نمی تواند به سرعت قبول بکند ولی به مرور زمان که گذشت کم کم من علامت هایی را مشاهده کردم که حکایت از همان خواب می کرد البته ناگفته نماند که برادر رهبری فردی است خیلی زحمتکش و فعال و خیلی مومن و مخلص و نیز برادرشان هم در عملیات والفجر 4 شهید شدند و من نیز خدمت ایشان ارادت خاصی دارم و اگر فرصت کردید بروید جهاد قسمت شورای هماهنگی روستایی و ایشان را ببینید و راجع به این موضوع از ایشان سئوال کنید و نیز سلام ما را به ایشان برسانید. و به هر حال یکی از علامتهایی را که مشاهده کردم این بود که یک روز در لشکر موقع نماز جماعت ظهر و عصر بود.

یکی از برادران اسیری که به تازگی از عراق آزاد شده بود آمد و تعریف می کرد و می گفت آهای شیعه ها قبر آقامون خالیه، آهای شیعه ها آقامون غریبه، آهای شیعه ها آقامون تنهاست لبیک بگویید به حسین(ع) و بعد گفت که ما و عده ای دیگر از برادران اسیر را بردند برای زیارت قبر آقامون حسین. گفت (نشانه اینجاست) وقتی که از دور آمدیم به قبر و ضریح آقا نگاه می کردیم دیدیم که قبر آقا خراب شده، قبر آقا خاک گرفته طلاها و نقره هاش را کنده اند و برده اند. گفت تا این منظره را دیدیم اشک از چشمانمان جاری شد و اضافه کرد تا آمدیم که برویم و زیارت کنیم یک دفعه این مزدوران پست فطرت آنقدر سوزن و تیغ و خار ریختند توی حرم آقا و گفتند اگر عاشق حسین هستید حالا بروید و بعد اضافه کرد که بچه ها فقط منتظر بودند که بگذارند بروند آنگاه که این جمله را شنیدند که اگر عاشق حسین(ع) هستید حالا بروید، گفت بچه ها حسین حسین می کردند و می زدند توی سر خودشان و ضریح آقا را در بغل گرفتند. بعد که عراقیها این صحنه را دیدند، افتادند به جان بچه ها و بچه ها را می زدند.

و خلاصه به زور، بچه ها و تمامی زوار را از صحن مبارک اباعبدالله بیرون کردند.

و نشانه های دیگری را که پدر جان حتی وقتی که با بچه ها با هم بودیم من می دیدم ولی وقتی که از کنار دستم از دوستان و برادران سئوال می کردم شما هم دیدید می گفتند که ما چیزی را ندیدیم و کم کم یکسری مسئولیتها و کارها و آموزشهایی را به عهده ام گذاشتند که بعضی هایشان را خود مسئولین می دانستند که در تخصص من نیست ولی به من واگذار می کردند و وقتی که من اعتراض می کردم، نشانه های دیگری ظاهر می شد و مسئولین هم می گفتند که خودمان هم در این مطلب مانده ایم که چرا این کارها را به تو واگذار کرده ایم ولی با کمال تعجب در پایان کار هم مشاهده می شد که آن کاری را که در سطح و تخصص من نبوده به لطف و عنایت خداوند و یاری امام زمان به نحو خیلی خوبی انجام شده و نشانه های دیگری که الان در این وقت کم و در این صفحه کوچک نمی گنجد.... ))

شهید اسماعیل فرخی نژاد و دفاع مقدس

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۵۵ ق.ظ

شهید فرخی نژاد علیرغم روحیه مهربان و لطیفی که داشت اما در میدان نبرد، و برای حفاظت از ناموس وطن رشادت هایی که زبانزد همه بود، از خود نشان دادند. به گواه همه ی افرادی که با او در جبهه و در میدان جنگ بوده اند، او از ممتاز ترین فرماندهانی بود که کارهایش را به بهترین شکل ممکن به انجام می رساند. شهید فرخی نژاد در جلسات توجیهی نقشه، و نیز طراحی حملات، نظرهای مهمی ارائه می کردند که گاها مورد تشویق حاج قاسم سلیمانی(فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان) قرار می گرفت. سردار سلیمانی در یکی از جلسات توجیه نقشه در لشکر 41 ثارالله به صراحت عنوان می کند که اگر هر وظیفه ای را بر عهده ی گردان اسماعیل فرخی نژاد گذارده شود، به نحو احسن به انجام خواهد رساند. همین جمله خود بسی بسیار نشان می دهد که شهید فرخی تا چه حد نقش مهمی را در پیروزی های لشکر 41 ثارالله و طبیعتا در جنگ میان ایران و عراق بر عهده داشته.

 

عبدالحسین رحیمی یکی از فرماندهان لشکر 41 ثارالله کرمان در خصوص رشادت های شهید اسماعیل فرخی نژاد، این چنین لب به سخن می گشاید : ((به عنوان فرمانده در عملیات های مختلفی شرکت داشتند که بارزترین آن ها در عملیات والفجر 8 بود که در آنجا نقش داشت. از ابتدا تا انتها و مرحله ی اولیه که لشکر ثارالله برای عبور از اروند گردان هایی را طراحی کردند ایشان از گردان هایی بودند که از اروند عبور کردند و در تصرف اهداف اولیه که همان هدف نهایی لشکر ثارالله بود و ختم می شد به هدف نهایی قرارگاه، یعنی تصرف اروند قشقی ، اسکله ی قشقی و خود شهر قشقی، حرکت به سمت خور عبدالله، تصرف پایگاه موشکی و در نهایت رسیدن به کارخانه ی نمک و البهار. دوستانی که در این مرحله با ایشان بودند نقل می کنند تو بحث تصرف جاده ی البهار با شهید تاجیک نقش بسیار به سزایی داشت در محاصره ی دشمن و قطع راه ارتباطی آنها با جاده ی استراتژیکی که به سمت بصره می رفت. این نقطه را محاصره می کنند و اسرای زیادی از دشمن با هماهنگی شهید تاجیک و دیگر گردانها محاصره می شوند و نهایتا تسلیم می شوند.

 

خصوصیات بارز شهید :
به جهت اخلاقی، شهید اسماعیل فرخی نژاد را می توان یک انسان نمونه دانست. با همه مدارا می کرد و صمیمیت زیادی با همه داشت. احترام به پدر و مادر و بزرگترهای فامیل از ویژگی های منحصر فرد این شهید بزرگ اسلام بود. او چه در دوران کودکی و نوجوانی و چه در زمانی که به عنوان فرمانده ی گروهان و بعدها نیز به عنوان فرمانده ی گردان در لشکر 41 ثارالله نائل آمد، فردی بود بسیار آرام و سر به زیر که بی هیچ گونه ادعایی با دوستان و خانواده برخورد می کرد. با این همه اما به همان نسبت در مسائل بیت المال و جهاد در راه خدا، فرد بسیار سخت گیر و حساسی بود. یکی از بارزترین جنبه های شخصیتی ایشان عشق و علاقه ای بود که به حضرت امام حسین(ع) داشتند. اسماعیل چنان شیفته ی امام حسین(ع) بودند که برای رسیدن و دیدار با این امام (والبته دیدن روی نورانی امام غایب حضرت مهدی (عج) ) راهی جز شهادت خویش نمی دانست. همچنین می توان به دوستی او به امام راحل، امام خمینی (ره) اشاره ای داشت. در همه حال امام را دعا می کرد و حتی از دوستان و خانواده اش می خواست تا امام خمینی(ره) را دعا بکنند. شهید به دلیل داشتن صوت زیبا و همچنین صحیح خواندن قرآن، همیشه در جلساتی که در جبهه ها برگزار می کردند، ایشان قاری بودند. به گونه ای که هر گاه پای صحبت همرزمانش بنشینیم، جدای از شهامت و فرماندهی اش در طول جنگ و جبهه، همگی از صوت و صدای زیبای ایشان یاد می کنند. به همین جهت در مواقعی که عملیات نبود، اقدام به برگزاری کلاس قرآن و همچنین کلاس های دینی و مذهبی می کردند. یکی دیگر از موارد شخصیتی شهید فرخی این بود که آدمی بسیار افتاده بود. هیچگاه از مسئولیتهای محوله شانه خالی نکرده و همیشه در صحنه ها حاضر بودند. آدمی بسیار سختگیر و کوشا بودند.

 

 

اعزام به جبهه شهید اسماعیل فرخی نژاد

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۵۰ ق.ظ

شهید اسماعیل فرخی نژاد در سن هجده سالگی برای اولین مرتبه و به عنوان امدادگر و از طریق جمعیت هلال احمر استان هرمزگان، راهی جبهه های حق علیه باطل شدند که مدت سه ماه این حضور به طول انجامید. پس از این مدت و در برگشت، به عنوان عضوی از جهاد سازندگی استان هرمزگان مجددا به جبهه ها اعزام شدند و پس از مدتی و در برگشت دوباره، این بار تحت عنوان رزمنده (و به طور مرتب و مداوم) در جنگ و جبهه حضور یافتند که این حضور تا زمان شهادت ایشان (یعنی در سال 1365) به طول انجامید. به دلیل هوش بالا و همچنین صداقت بسیاری که در وجودش بود کم کم توانست پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی نماید. به طوری که پس از مدتی ، به عنوان فرمانده ی گروهان و چندی بعد به عنوان فرمانده ی گردان421 لشکر 41 ثارالله کرمان نائل آمد و توانست خود را به عنوان یکی از فرماندهان تاثیر گذار و به نام لشکر 41 ثارالله مطرح بکند. شهید فرخی نژاد مدت کوتاهی هم، به عنوان فرمانده ی تیپ مشغول به فعالیت در جبهه ها بودند. با این همه اما اسماعیل همچنان همان فرد آرام و گوشه گیر دوران کودکی و نوجوانی خود بود. رسیدن به این مقام و درجه هم نتوانست او را دچار غرور کاذب نماید و او با متانت و غربت هر چه تمام تر در لشکر 41 ثارالله کرمان به عنوان نمونه ای از یک فرمانده ی شجاع و دلاور و البته سر به زیر و با اخلاق حسینی(ع)، خود را مطرح ساخت. همانگونه که اشاره شد شهید فرخی نژاد در سن 18 سالگی (یعنی از سال 1361 ) وارد میدان جنگ شد و تا زمان شهادت آن را ترک نگفت. در طی این دوران در عملیات های مختلفی حضور پیدا کرد و در اکثر آن ها هم سربلند و پیروز از میدان خارج شدند. از جمله عملیات هایی که ایشان در آن شرکت داشتند عملیات والفجر4 و 8 بود که نقش انکارناپذیری را در این عملیات ها بر عهده داشتند. (عملیات های بیت المقدس، طریق القدس،کربلای 4، خیبر و بدر، از دیگر این عملیات ها بودند) شاید اغراق نباشد اگر بگوییم شهید اسماعیل فرخی نژاد همه ی عمر مفید خود را در جبهه ها طی کردند. به طوری که حتی اگر گاهی هم به مرخصی می آمد، زودتر از پایان زمان مرخصی و به اشتیاق جبهه، عازم جنگ می شدند. حتی همین روزهایی را هم که باید در اختیار خانواده خود باشند را در کنار دوستان رزمنده اش که برای بهره جویی از دانش نظامی و اندیشه ی اسلامی و دینی به سراغش می آمدند، می گذراند.

دوران کودکی تا انقلاب شهید اسماعیل فرخی نژاد

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ق.ظ

شهید اسماعیل فرخی نژاد در تاریخ 25/11/1341 در استان خوزستان ، در شهر آبادان و در خانواده ای مومن و مذهبی دیده به جهان گشود.

شهید همه ی دوران کودکی و نوجوانی اش را نیز در همین شهر گذراند. پدرش نقاش ساختمان بود و مادرش نیز به کار خانه داری مشغول بود.

اسماعیل اولین فرزند خانواده ی محرم فرخی نژاد به حساب می آمد. از همان ابتدای کودکی علاقه ی خاصش را به قرآن و امام حسین (ع) و اهل بیت معصومین نشان می داد.

در هر کلاس قرآنی که بر پا می شد شرکت می کرد و همیشه از قاریان نمونه ی دوران خود بود که حتی در این زمینه به موفقیت هایی نیز رسید و جوایزی هم کسب کردند. به گواه همه ی افراد خانه، او فردی بسیار آرام و متین و گوشه گیر بود که حتی با دوستان خود نیز به آرامش برخورد می کرد. دوران تحصیلی در مقطع ابتدایی را در مدرسه ی انوشیروان آبادان گذراند.

مدرسه ابتدایی انوشیروان نیز بعدها به مدرسه راهنمایی تبدیل شد و شهید اسماعیل فرخی نژاد دوران راهنمایی خود را نیز در همین مدرسه به پایان رساند. با ورود به دوران راهنمایی با فردی به نام مرتضی یار احمدی که از قاریان شایسته و خوب قرآن بودند، آشنا می شود. این آشنایی زمینه ای شد برای آشنایی بیشتر اسماعیل با قرائت قرآن مجید که سبب رشد او را در این مورد هم فراهم ساخت.....

((سده)) نام محله ای در آبادان بود که پدر به تازه گی خانه ای را در آن خریداری کرده بود. پس از گذشت چندین سال آنها دوباره مکان خود را تغییر داده و این بار به محله ی ذوالفقاری آبادان نقل مکان کردند. اسماعیل در این دوره در دبیرستان امیرکبیر آبادان مشغول به تحصیل بود که با شروع جنگ تحمیلی مجبور به ترک محل تحصیل و خانه ی خود شدند. بندرعباس مقصد بعدی اسماعیل و خانواده بود. شهید فرخی نژاد مابقی دوران دبیرستان خویش را در دبیرستان ابن سینا بندرعباس مشغول به تحصیل شد که در همین جا نیز موفق به اخذ دیپلم گشتند. همچنین شهید فرخی در طول جنگ نیز به ادامه ی تحصیلات (در رشته ی تجربی) پرداخت...

فعالیت های پیش از انقلاب :
شهید اسماعیل فرخی نژاد در دوران پیش از انقلاب و گاها به دور از چشم خانواده در فعالیت ها و تظاهرات مردمی شرکت می کردند(که البته بعد از اطلاع پدر از این جریان، او توانست آزادانه به فعالیتش ادامه بدهد) با این همه اما عمده فعالیت این شهید بزرگ وار به دوران انقلاب یعنی در سالهای 1357، 1358 ؛ و پس از آن در طول دوران جنگ تحمیلی مربوط می شود.

 

شهدای 23 آبان ماه آبادان

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۵۸ ق.ظ

کوروش رایزن . سال 59 . آبادان
بدران عابدی . سال 59 . آبادان
اصغر ایزن . سال 59 . آبادان
عبدالحمید حسنی . سال 59 . اهواز
خلیل جلیلان . سال 59
ابراهیم کبیری قلعه تکی ‌. سال 61 . شیراز
حسین لطفی خرزوقی ‌. سال 65 . برخوار

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد ‌.

شهید اسماعیل فرخی نژاد

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۵۷ ق.ظ

شهید اسماعیل فرخی نژاد

شهید اسماعیل فرخی نژاد که بیش از هشت بار مجروحیت در زمان جنگ را به جان خریده بود، سرانجام در تاریخ روز بیستم دی ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و پنج و در همین عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه با اصابت ترکشی به ناحیه سر به درجه ی رفیع و مقدس شهادت نائل می شوند

نوید شاهد - شهید "جعفر رضایی" در وصیت نامه خود می نویسد: از شما مى خواهم وحدت را همچنان حفظ کنید و همواره دنباله رو اماممان باشید و مبادا که غفلت کنید که دشمن در کمین است و...

شهید جعفر رضایی

شهید جعفر رضایی در 1 شهریور سال 1342 در شهر آبادان دیده به جهان گشود .پس از گذراندن کودکی به تحصیل پرداخت و تحصیلاتش را تا سطح متوسطه ادامه داد .

در ایام پیروزی انقلاب ، به همراه برادر مفقود الاثرش جلیل و پسرعموی شهیدش جمشید ، برای مقابله با نظامیان شاه شبها در منزل کوکتل مولوتف می ساخت و روزها اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) را در مدارس و مساجد پخش می کرد .

دو سال پس از پیروزی انقلاب ، با تجاوز دشمن و محاصره ی شهر آبادان ، همراه با خانواده به " لامرد " مهاجرت کرد . سپس به جزیره ی " لاوان " رفت و در شرکت نفت مشغول به کار شد . در جزیره به عضویت بسیج در آمد و با وجود آنکه برادرش جلیل نیز در نبرد آبادان مفقود گردیده بود راهی میدان های رزم شد . سرانجام  در 30 مهر سال 1364 در جبهه ی " عین خوش " با پدافند هوایی مشغول دفاع از آسمان ایران بود ، شربت شهادت نوشید و به وصال یار نایل آمد

شهید جعفر رضایی

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۵۱ ق.ظ

شهید جعفر رضایی
اعلام "رمز پیروزى" در وصیت نامه یک شهید آبادانی

گزیده وصایای شهدا
نوید شاهد - شهید "جعفر رضایی" در صیت نامه خود می نویسد: از شما مى خواهم وحدت را همچنان حفظ کنید و همواره دنباله رو اماممان باشید و مبادا که غفلت کنید که دشمن در کمین است و...
رمز پیروزى در گرو پیروى از رهبر است / وصیت نامه شهید جعفر رضایی


به گزارش نوید شاهد فارس، شهید جعفر رضایی در 1 شهریور سال 1342 در شهر آبادان دیده به جهان گشود .پس از گذراندن کودکی به تحصیل پرداخت و تحصیلاتش را تا سطح متوسطه ادامه داد .

در ایام پیروزی انقلاب ، به همراه برادر مفقود الاثرش جلیل و پسرعموی شهیدش جمشید ، برای مقابله با نظامیان شاه شبها در منزل کوکتل مولوتف می ساخت و روزها اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) را در مدارس و مساجد پخش می کرد .

دو سال پس از پیروزی انقلاب ، با تجاوز دشمن و محاصره ی شهر آبادان ، همراه با خانواده به " لامرد " مهاجرت کرد . سپس به جزیره ی " لاوان " رفت و در شرکت نفت مشغول به کار شد . در جزیره به عضویت بسیج در آمد و با وجود آنکه برادرش جلیل نیز در نبرد آبادان مفقود گردیده بود راهی میدان های رزم شد . سرانجام  در 30 مهر سال 1364 در جبهه ی " عین خوش " با پدافند هوایی مشغول دفاع از آسمان ایران بود ، شربت شهادت نوشید و به وصال یار نایل آمد .

(متن وصیت نامه)

بسم الله الرحمن الرحیم. بسم رب الشهداء و الصدیقین. وصیتنامه جعفر رضائى 21/11/1361.
و ما من قطره احب الى الله من قطره دم فى سبیل الله (رسول اکرم) هیچ قطره اى در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونى که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست.

با سلام و درود به امام عصر (عج) و برپاکننده عدل و داد و با سلام و درود به امام بزرگوارمان خمینى بت شکن و با سلام و درود به شهیدانى که در راه خدا جان خود را نثار کردند و درود بر شما مردمى که همچنان کوهى استوار در مقابل سختیها و دشواریها ایستاده اید و با این مقاومت و استواریتان و حملات دشمن شکنانه خود پشت دشمن را به لرزه درآورده اید و با این وحدت و اتحاد مى رود که به نابودى ظالمان و دشمنان بیانجامد و طومار ظلم و استبداد جابران و استعمارگران را در هم پیچیده و درهم خورد کند.

من به عنوان یک برادر کوچک از شما مى خواهم وحدت را همچنان حفظ کنید و همواره دنباله رو اماممان باشید و مبادا که غفلت کنید که دشمن در کمین است و دنبال فرصت مى گردد که نقشه هاى شومش را پیاده کند. شماها مردم امید مستضعفان هستید و وظیفه ما خیلى سنگین است و خداوند در این مقطع زمانى شما ملت را گماشته است که حق خود و مظلومان را از ظالمان بستانید و رمز این پیروزى در گرو پیروى از رهبر است و از شماست که از اسلام و مظلومین دفاع کنید و الآن وقت آن رسیده است .

اکنون که من به جبهه مى روم با آگاهى این راه را انتخاب کرده ام و از عشق به الله مى روم به جایى که در آن جا عاشقان الله انتظار مى کشند و از فراق مى سوزند و همچنین مى روم که سینه دشمن بشکافم و اگر لیاقت شهادت را داشتم این خون ناقابل خود را نثار معبود خویش کنم و خدایا از تو مى خواهم که از گناهانم درگذرى و تا پاک نشده ام مرا از این دنیا مبرى.

اما چند سخنى با مادر و پدرم: مادر و پدر مهربانم از اینکه من نتوانستم جبران زحمات و خدمات شما را بکنم مرا ببخشید و از شما مى خواهم و از خطاهاى من درگذرید و مادر و پدر و خواهرانم و برادرانم در فراق من گریه مکنید و اگر خواستید گریه کنید براى امام حسین و على اکبر گریه کنید. مادر و پدرم مبادا که با از دست دادن پسرانت ناراحت شوى بلکه خوشحال باشید که آنها بطرف خداى خود شتافته و خدا خود ناظر و شاهد است.

شهید عارف عارف

| جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۴۹ ق.ظ

مثل شهدا بودن سخت
 نیستــ
 اما مثل شهدا موندن سخته

 امام صادق(ع) میفرمایند:دینداری
یعنی آتش دردست نگه داشتن

راه شهدا رفتن یعنی همین
آنان کہ حسابشان پاکـ اسـت
راحَت می میرند!
و آنها کہ بی حسابند؛
با شهادتـ...

🌹اللہم اجعل عواقب امورنا

شهید عارف کاید خورده1

شهدای 22 آبان ماه آبادان

| پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۵۳ ق.ظ

 

عبدالله تنگسیری . سال 59 . سوسنگرد
عباس داودی شلمزاری ‌‌. سال 59 . آبادان
سید جواد عابدی . سال 59 . آبادان
سید محمد ( جعفر) موسوی نوری . سال 59 . آبادان
مرتضی صالح نژاد . سال 59 . آبادان
مهدی صالح نژاد . سال 59 . تهران
حمید امامی . سال 59 . اهواز
عبدالزهرا محسنی . سال 60 . آبادان
حسین ایزدی . سال 61 . کازرون
وفا دریس . سال 64 . آبادان
محمود غفاری . سال 66 . بروجرد

🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹


آبادان پایتخت مقاومت ‌و ایثار بیش از پنج هزار شهید تقدیم راه خدا کرد .