خادم الشهداء حاج احمد یلالی
- ۰ نظر
- ۲۹ مهر ۹۹ ، ۰۷:۵۲
همسر عزیزم! رنج و درد بزرگ من این بود که برخلاف تو هرچه فکر کردم دیدم هیچگاه در این مدت نتوانستهام همراه و همسر خوبی برای تو بوده باشم.
صحبتهایت به من دلداری داد و بر امید و شوقم افزود و از آن طرف به بعد بود که دیگر دوریتان و جدایی از شما برایم سنگین نیامد و میدانم تو با این حرفها و با این همه تأکید از لذت و راحتی در کنار هم بودنمان گذشتی و محرومیت و رنج و فداکاری را پذیرفتی و بیشک شما (تو و فرزندم) که زندگی و لذت و راحتی و همهچیزم هستید باید فراموش میشدید تا من بتوانم رها شوم و به راهی پرافتخار گام بردارم.
و چگونه خدا را سپاس بگزارم در زمانی که امتحان فرا رسیده است و ابتلا و محنت آغاز شده است،
با ایمان و اطمینان به تو هر بند و باری را از پا و دوش خویش آزاد و رها میبینم و تو مرا در رستن از چاه و چاله و بیراهه یاری دادهای و اکنون دغدغه از دست دادن هر چیزی را، حتی تو و فرزندم را خود از دلم بیرون کشیدی و ناچارم نساختی که از شریفترین موهبت خدا یعنی شهادت، روی برتابم. بلکه یاری فراوانم رساندی.
رزمنده ای با هنر
یار امام و رهبر
سوی خدای اکبر
پر زده چون کبوتر
حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور
یاور رزمندگان
پیرو راه قرآن
به سوی باغ جنان
کرده لباس سفر
حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور
رنجبرنیکونهاد
عمری به رزم وجهاد
بال وپرخود گشاد
به وقت رزم وخطر
حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور
به عشق رب و دود
به جان ودل می نمود
به درگه او سجود
لیل و نهار و سحر
حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور
زراه عشق و صفا
به عهد خود با خدا
نموده هردم وفا
هماره، از هر نظر
حاج صفردلاور، حاج صفردلاور
شاعر: اسماعیل سوری