نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۱۱۲۳ مطلب توسط «سلمان مهدوی» ثبت شده است

موتورسوار و راننده توزیع روزنامه جبهه

| جمعه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ

خاطره ای که به طنز ختم شد  راوی : آقای ناصر عطشانی 

خاطره ای که می‌خوام بگم از فصل سرماست _

من در مقطعی از جنگ در سال ۱۳۶۳ مامور پخش روزنامه به مقرهای سپاه در جبهه‌های آبادان بودم _ دوتا ماشین لندرور و تویوتا داشتیم، لندرور را دیگری می برد و من مجبور بودم با تویوتا دو کابین که اصلا شیشه نداشت به مقرها رفته و روزنامه توزیع کنم

نفرات تبلیغات : سردار حاج نوروز اکبری زادگان ، برادرم سردار رشید حاج منصور عطشانی ، سردار رشید حاج مهدی اکبری زادگان سردار حاج محمد زیرک قشقایی، سردار مرحوم صفر رنجبر سردار عزیز، علیرضا فروزان ، شهید والامقام علیرضا ابوالهدایی و تعدادی دیگر بودند

رزمنده و جانباز سردار حاج نورالله محمدیان هر روز صبح خیلی زود با لندکروزر به اهواز میرفت و روزنامه های همان روز را به آبادان میورد و منم فوری آنها را دسته بندی کرده و با بند می بستم و توی تویوتا می گذاشتم ، چون ماشین اصلا شیشه نداشت و هوا هم خیلی سرد بود به ناچار مثل موتور سوارها چفیه می بستم و عینک میزدم

یه اشکال دیگه ای که ماشین داشت این بود که درب سمت راننده قفل شده و اصلا باز نمی شد که برای سوار یا پیاده شدن باید از درب سمت راست استفاده میکردم، روزی برای توزیع روزنامه از مقر سپاه که در خوابگاه دانشکده نفت بود حرکت کردم هوا خیلی سرد بود و من آهسته می راندم ، از مقابل سینما نفت(تاج) می گذشتم که چند نقطه را با خمپاره زدند ، گلوله ها یا جلو می‌خوردند یا پشت سرم، وارد بلوار پارک معلم شدم، از چند جای خانه ها و لوله های نفت مسیر تانکفارم خاک و ترکش بلند شد ، خوشبختانه یا بدبختانه به من و ماشین نمی‌خورد ، از دور وسط خیابان خاک و ترکش زیادی بلند شد که از اثر اصابت گلوله به کف خیابان بود

وقتی نزدیک شدم و گرد و خاک خوابید یه موتورسوار بسیجی دیدم که روی زمین افتاده، سریع از درب سمت راست پیاده شدم رفتم سراغش و بهش گفتم ترکش خوردی ؟ گفت نمی دونم ولی دستمو ببین _ نگاه کردم دیدم دستش شکسته، ، گویا بر اثر موج انفجار از موتور پرت شده و افتاده و دستش از ساعد شکسته، اون دور و بر یه تیکه تخته پیدا کرده و آستین اورکتش رو بالا زدم و با بندهای روزنامه بستمش، بهش گفتم میتونی بلند شی؟ گفت : آره ، بعد دست و آتلی که بسته بودم رو گرفتم و بطرف سمت راست ماشین آوردم، اول خودم سوار شدم و بعد او سوار شد و دستشو بهش دادم و سریع بطرف بیمارستان شرکت نفت (او ، پی ، دی) حرکت کردیم، توی مسیر مرتب بوق میزدم تا بداخل بیمارستان رسیده و مقابل اورژانس ترمز زدم ، بهیار ها و پرستار ها با شنیدن بوق ممتد با برانکارد بیرون دویدند

صحنه بامزه : یه پرستار با عجله گفت : چی شده ؟ من که با چفیه و عینک موتور سواری بودم یه دفعه گفتم این برادر موتورسوار زخمی شده ، اونا که متوجه نشدن کی حرف زد فوری بطرفم آمدند و برانکارد را هم با عجله و شتاب آوردند و با هم گفتند بیا روی برانکارد دراز بکش، حالا اون برادر بسیجی که دستش شکسته بود هیچ حرفی نمی زد ، آستین اورکتش هم روی محل شکستگی بود و اصلا مشخص نبود که زخمی اونه ! ! نه من ! 

دوتا بهیار اومدن کمر و پای منو گرفتن و میخواستن بذارن روی برانکار سریع گفتم ولم کنین این برادر زخمی شده نه من ، ولی کسی متوجه حرفهای من نمیشد دوباره با صدای بلند گفتم بابا من زخمی نیستم یکیشون گفت مگه موتور سوار زخمی نشده مگه تو موتورسوار نیستی؟ اون موقع متوجه اشتباه اینا شدم، چفیه و عینکم رو برداشتم و فوری همه چی رو گفتم، یکدفعه بهیار و پرستار و همه با هم به خنده افتادیم ، خلاصه اینجوری شد که بلاخره منو ول کردند و به موتورسوار اصلی و زخمی رسیدگی کردند 

یاد آن سالها بخیر در پناه حضرت حق باشید ان شاالله امیدوارم لحظاتی گل لبخند بر چهره شما نشسته باشد 

ارادتمند شما ، عطشانی ، بهمن ۱۴۰۳

شهید بهرام شهریاری

| سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ

بهرام شهریاری

شهید عبدالحمید حسنی

| چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۴۲ ق.ظ

شهید عبدالحمید حسنی

سردار شهید حسین امامی و هم رزمان

| سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۴۸ ق.ظ

سردار شهید حسین  امامی،  مرحوم سردار حاج احمد سیاف زاده،  سردار محرابی

 

شهید حسین امامی و هم رزمان

این مسجد در دوران محاصره آبادان مقر بود

| چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

آیت الله اراکی ذوالفقاری

حماسه ذوالفقاری نقطه عطف جنگ بود

| چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

مسجد امام حسن مجتبی ذوالفقاری

مراسم خادم الشهدا حاج احمد یلالی

| پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۳، ۰۴:۲۳ ب.ظ

مراسم خادم الشهدا حاج احمد یلالی 1403

گردنبند طلا از طرف حمید

| چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۶ ب.ظ

  حمید خیلی با محبّت بود در یکی از تابستان ها که مدارس تعطیل بود چند ماه را کار کرده بود وقتی دستمزدش را گرفت به جای این که برای خودش خرج کند و مثل پسرهای هم سن و سالش به فکر سر و تیپ خودش باشد، بیشتر دستمزدش رو داد وبرای من گردنبند طلا خرید. چون می دید با حقوق کارگری،آقام نمی تونه از این خرج ها بکنه و فکر می کرد خواهرش ممکنه احساس کمبود بکنه. حمید  قلب مهربان و روح بزرگی داشت. 《خاطره ازخواهر شهید》

شهید حسن زارعی

| چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۲۷ ق.ظ

شهادت فرزند ابادان گلزار شهدا

شهید عمار معرف

| چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۲ ق.ظ

شهید عمار معرف

پیام شهید دکتر سید عبدالرضا موسوی

| چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۲۵ ق.ظ

شهید عبدالرضا موسوی پیام

پیام "حسین(ع)" ، جانبازی و فداکاری است. ایثار خالصانه و مومنانه است. نفی هر گونه وابستگی های غیر توحیدی است و اسلام به اعتبار این حماسه ها زنده بوده است. این حماسه ها که از توبه آدم شروع و با قربانی اسماعیل تداوم، و در بدر و خندق بارور، و در کربلا تجلی شکوهمند یافت، در این جنگ تحمیلی مراحل اوج خود را یافته است که در حماسه های شما پدیدار و جاوید شده است.

مراسم شب خاطره شهید سید عبدالرضا موسوی

| دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۰۹ ق.ظ

شهید عبدالرضا موسوی 1403

بخشی از سخنان شهید عبدالرضا موسوی

| شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ
ما بر حقیم و از مکتب و انقلاب و میهن خویش دفاع می کنیم و قطعا پیروز خواهیم شد اگر چه همه ما کشته شویم ولی با شهادت خویش پایداری و سازش ناپذیری مکتب و انقلاب خود را در تاریخ ثبت خواهیم کرد.

امروز همه اسارت ما را می طلبند و این ما هستیم که باید انتخاب کنیم، یا سلاح ایمان و شهادت و مقاومت و یا از دست دادن حیثیت و شرافت و عزت و کرامت و آزادی و استقلال خویش را و امروز تنها خط شهادت طلبانه به عنوان استراتژی اساسی و اصلی انقلاب تداوم بخش خروش انقلاب است زیرا در این استراتژی نیروهای اصیل و پاک باخته فدا می گردند تا ارزش های متعالی انسانی و الهی استقرار یابند.

باید خویش را از قید تمامی آلودگی ها و منیت ها آزاد سازیم و در حقیقت به وجهه اساسی جهاد که مبارزه و کوشش در جهت تصحیح وجودی و نزدیکی و انطباق بر معیارهای انسان ساز اسلام است روی آوردیم و بدانیم که بالاترین جهادها، کوشش بی ریا و فداکاری بی نام و نشان و خدمت های مخلصانه و مومنانه است. بی این ها هیچ گونه لیاقت و صلاحیت امری را متصور نباشید.

اگر اصلی ترین موضوع که محور عمل و نیت ماست خدا باشد جبهه و جنگ بهترین میدان عمل جهت شناخت درون مان است که تا چه اندازه شرک آمیز با مسائل برخورد می کنیم و خود را ارزیابی کنیم. این شرایط و حضور در جبهه و جنگ را اگر درک کنیم و معنا و مفهوم واقعی و فعال و خدایی خود را بازیابیم به حرکت ما جهت و شتاب الهی می بخشد.

درود بر شهیدانی که راه شهادت خویش را پر التهاب و با اشتیاق گشودند و آن را سربلند و سرخ به پایان رساندند و کربلای بستان و سوسنگرد را رنگین و سرخ فام نمودند. اکنون سپاه ما به این شهیدان افتخار می کند زیرا شهادت فخر اولیای ما بوده است. امروز به بزرگداشت مطهران جاوید و سرافرازی ایستاده ایم که با تقدیم هستی خویش نظر به وجه الله دوخته اند و از ظلمت و حجاب زندگی رهایی یافته و به حد نهایی تکامل گام نهاده اند

همسر عزیزم! رنج و درد بزرگ من این بود که برخلاف تو هرچه فکر کردم دیدم هیچگاه در این مدت نتوانسته‌ام همراه و همسر خوبی برای تو بوده باشم.

صحبت‌هایت به من دلداری داد و بر امید و شوقم افزود و از آن طرف به بعد بود که دیگر دوری‌تان و جدایی از شما برایم سنگین نیامد و می‌دانم تو با این حرف‌ها و با این همه تأکید از لذت و راحتی در کنار هم بودن‌مان گذشتی و محرومیت و رنج و فداکاری را پذیرفتی و بی‌شک شما (تو و فرزندم) که زندگی و لذت و راحتی و همه‌چیزم هستید باید فراموش می‌شدید تا من بتوانم رها شوم و به راهی پرافتخار گام بردارم.

و چگونه خدا را سپاس بگزارم در زمانی که امتحان فرا رسیده است و ابتلا و محنت آغاز شده است،

با ایمان و اطمینان به تو هر بند و باری را از پا و دوش خویش آزاد و رها می‌بینم و تو مرا در رستن از چاه و چاله و بیراهه یاری داده‌ای و اکنون دغدغه از دست دادن هر چیزی را، حتی تو و فرزندم را خود از دلم بیرون کشیدی و ناچارم نساختی که از شریف‌ترین موهبت خدا یعنی شهادت، روی برتابم. بلکه یاری فراوانم رساندی.

حاج صفر رنجبر به همرزمان شهیدش پیوست

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۸ ق.ظ

حاج صفر رنجبر به همرزمان شهیدش پیوست

سردار شهید سیاح طاهری و صفر رنجبر

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۷ ق.ظ

صفر رنجبر سیاح طاهری

 

تصویری از سردار مدافع حرم  شهید سعید سیاح طاهری

به همراه جانباز شیمیایی پاسدار صفر رنجبر در یکی از رزمایش های گردان مقداد

مراسم زنده یاد حاج صفر رنجبر

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۱ ق.ظ

مراسم زنده یاد حاج صفر رنجبر

شعری به یاد حاج صفر رنجبر

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۱۹ ق.ظ

رزمنده ای با هنر

یار امام و رهبر

سوی خدای اکبر

پر زده چون کبوتر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

یاور رزمندگان

پیرو راه قرآن

به سوی باغ جنان

کرده لباس سفر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

رنجبرنیکونهاد

عمری به رزم وجهاد

بال وپرخود گشاد

به وقت رزم وخطر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

به عشق رب و دود

به جان ودل می نمود

به درگه او سجود

لیل و نهار و سحر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

زراه عشق و صفا

به عهد خود با خدا

نموده هردم وفا

هماره، از هر نظر

حاج صفردلاور، حاج صفردلاور

شاعر: اسماعیل سوری

خداحافظ رفیق حاج صفر رنجبر

| جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۰ ق.ظ

خداحافظ رفیق صفر رنجبر

حمید یک انسان باوقار بود...

| سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۳ ق.ظ

 

سنگین و باوقار،خوش اخلاق،خوش مرام،خوش برخورد، رشید بود

《حجت الله کاظمی ، همرزم شهید》

حمید خیلی سلیم النفس بود

| جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۴ ق.ظ

 

اهل تهجد بود اهل شب زنده داری بود سیمش وصل بود.....

《آقای ارشدی ، همرزم شهید》

شهید محمد ابراهیمی

| شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شهید محمد ابراهیمی

شهید محسن چمن

| جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ق.ظ

شهید محسن  چمن

سید کریم حجازی همرزم شهید حمید قبادی نیا

| سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ ق.ظ

قبادی نیا اینقدر اخلاقش عالی بود که من فکر نمیکنم به نیروهاش حتی تو گفته باشه ، اینقدر این شخص وارسته و خوش اخلاق بود خیلی انسان خود ساخته ای بود !

《سید کریم حجازی همرزم شهید 》

حضور در جبهه‌های غرب

| سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

 حضور در جبهه‌های غرب

  حمید فوق العاده آدم خاکی راحت و مدیری بود ضمن اینکه مثلا اون گفت و گوش و خنده هاش که خنده های خیلی خاصی هم داشت، یه قهقهه ای می زد ته کلامش یعنی تو خنده اش قهقهه میومد ضمن اینکه به این راحتی ارتباط می گرفت با بچه ها ولی یه آدمی هم بود که مدیریتش، مدیریت حساب شده بود و ذهن تشکیلاتی داشت و ذهن تشکیلاتی کمکش می کرد

《خاطره از همرزم شهید، آقای محمود امیری》

هیچ وقت بیکار نبود

| جمعه, ۲۲ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه

احمد یلالی و شهید سیاح طاهری

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه

 

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه مگر اینکه ثواب شهادت نصیبش میشه چون امام گفته کار کردن توی آبادان ثواب شهادت داره...

میدونستید یکی از چشم های حاج سعید مصنوعی بوده؟!!!