خاطراتی از شهید محمد امین اسدی فرزند آبادان
| شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۰۲ ق.ظ
سرکار خانم خدیجه صفاریان مادر شهید میگوید:
محمد امین بچه اول بود و خیلی عزیز. وقتی جنگ شد پدرش در آبادان باقی ماند. هر موقع که شهر مورد حمله هوایی یا توپ خانه ای قرار میگرفت محمد امین هر کجای منطقه که بود، خود را میرساند و احوال پدر را جویا میشد.
وقتی خبر شهادتش را برایمان آوردند، با مکافات در حالی که آبادان در محاصره دشمن بود موفق شدیم با لنج و بالگرد خود را به آبادان برسانیم و سر مزارش برسانیم.
خانواده اش میگوید
توصیه های همیشگی او اینها بود: مراقب حجاب خود باشید، با مسئولیت هایی که به شما واگذار میشود، متعهد و پایبند باشید. به نماز خواندن و انجام تکالیف دینی اهمیت بدهید و ضمن دفاع جانانه از میهن و دین خود در هیچ شرایطی اتکایتان را به شرق و غرب نگذارید.
پدرش میگوید:
یک بار که به خانه آمده بود، دیدیم ژاکتی را که برایش خریده بودم تنش نیست وقتی علت را پرسیدیم او گفت: آن را به یکی از دوستانم که پدرش فوت کرده و سرپرست ندارند، داده ام.
از کودکی وقتی که قرآن میخواندم کنارم می نشست و گوش میداد و میگفت: بابا به من هم یاد بده. او واقعاً استعداد خوبی در قرآن خواندن داشت.
یک بار خواب دیدم یک زمین گندم دارم محصول بسیار خوبی داده است. با خود متعجبانه میگفتم: چقدر امسال با برکت است. کجا این همه گندم را انبار کنم؟ یکدفعه در یک لحظه متوجه شدم که تمام آن بار گندم آتش گرفت. وقتی از خواب بیدار شدم تاریخ آن را یادداشت کردم 24/8/1359 بود. بعدها متوجه شدم که محمد امین در همان روز ترکش خورده و شهید شده است.
- ۹۹/۰۸/۲۴