دست نوشته ای از شهید جمشید رئیسی ازناوله
- ۱ نظر
- ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۱۴
مهدی با شهادت خودت خیلی چیزها را به من یاد دادی و از وابستگی
فکری که خطر خیلی جانکاهی است مرا بیرون آوردی باعث شد که
خودم بتوانم در مورد مسائل بیندیشم و فکر کنم و به غیر از پیوند
با خدا و پیامبر و امام و اولی الامر به هیچ کس دیگر وابسته نباشم
و همیشه در فکر این باشم که اسلام را در زندگی خود پیاده کنم.
با سلام و دورود بر امام شهدا و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و سلام
به تمامی شهداء دفاع مقدس، شهدای راه بصیرت و شهدای بیداری اسلامی و شهداء
به نام و گمنام آبادان و امید به قبولی زحمات تمام عزیزان خادم و راوی آبادانی و
آبادانی هایی که احساس تعلق دارند.خادمین تهرانی و برادران گرامی گردان مقداد.
سردار علی فضلی
مسئول راهیان نور
سیدصالح
موسوی از رزمندگان خرمشهر گفت: نقش و تاثیر حضور دختران و زنان خرمشهری در
دفاع از خونین شهر مؤثر و بیبدیل بود؛ به گونهای که علاوه بر
امدادرسانی بعضا ما این دختران جوان را پای قبضه خمپارهاندازها میدیدیم.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، با تمام توان حمله کردند؛ برخی کشورهای غربی و عربی هم نیرو و تجهیزات برایشان فرستادند؛ در واقع دشمن با کمک مهندسان و کارشناسان نظامی شوروی و آمریکا استحکامات 20 ساله برای خرمشهر تدارک دیده بودند، وقتی فرماندهان ارتش و سپاه محضر امام خمینی(ره) رفتند تا از سختی کار بگویند امام در جوابشان فرمودند: «تا توکلتان چقدر باشد».
نیروهای عراقی وقتی هم به خرمشهر آمده بودند روی دیوارهای شهر نوشته بودند: «آمدهایم تا بمانیم».
سربازان عراقی در مقابل یکی از منازل خرمشهر در زمان اشغال
عراقیها ماندند اما این گونه؛ خبرنگاران در حال مصاحبه با اسرای عراقی. عکس از مرتضی اکبری
برای
اولین بار بود که گریه کردن جهانآرا را میدیدم. آن روز در مهرماه بود و
هنوز مصائب زیادی بود که آغوششان را به سوی ما باز کرده بودند.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، آن شب به مقرمان در مدرسه رفتیم و پس از اقامه نماز و سجده شکر، با بچهها دور هم نشستیم و مشغول تعریف شدیم:
- دیدی چطور...؟
- من اونور خیابون ...
- تو ...
بعد از شام، خسته و کوفته افتاده بودیم که یکی از بچهها از راه رسید:
- محله دوربند (اسم محلی در خرمشهر) خالیه! هیچکس اونجا نیست. همه ول کردن اومدن. دشمن راهش رو بکشه بیاد، هیچ نیرویی نیست که جلوشو بگیره!
رهبر
انقلاب: یک آدمى که فقط مسأله مىگوید، کارى به حکومت و مبارزهى سیاسى
ندارد که زیر چنین فشارهایى قرار نمىگیرد . ... ما خیال مىکنیم موسىبنجعفر علیه السلام، یک آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زیرى در مدینه بود و رفتند او را زندانى کردند و بعد مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهى طولانى تشکیلاتى، یک مبارزهاى با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامى بود. ۶۴/۰۱/۲۳ |
وقتی خرمشهر
سقوط کرد، نماد قویپنجگیِ دشمن بود و مظلومیت ملت ایران. وقتی ملت ایران
با قدرت خرمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمندهی دشمن را اسیر
کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد. همان روزها سران چند کشور برای
وساطت به ایران آمده بودند. یکی از برجستگان سیاسیِ معروف انقلابی دنیا -
که رهبر یکی از کشورهای آفریقایی بود - به من گفت امروز مسألهی ایران و
جمهوری اسلامی در دنیا بکلی با قبل از فتح خرمشهر متفاوت است؛ امروز همه به
چشم فاتح و پیروز به شما نگاه میکنند. و حقیقت هم همین بود. شش سال بعد
از آن صرف شد تا نظام جمهوری اسلامی بتواند بر زرادخانهی عظیم جهانی - که
پشت سر رژیم بعثی صدام قرار داشت - پیروز شود. و ما پیروز شدیم و توانستیم
بر دشمنی که شورویِ سابق و ناتو و امریکا از او حمایت میکردند، به او
تجهیزات میدادند، به او سلاح شیمیایی میدادند، به او کمکهای مؤثرِ
اطلاعاتی میدادند، فائق بیاییم؛ این به برکت حضور مردم بود؛ یعنی حضور
بسیج؛ یعنی جوانان بااخلاص.
بیانات در مراسم صبحگاه مشترک بسیج ۱۳۸۴/۶/۲
شیخ محمدحسن شریف قنوتی ، که بعدها به
ویژه در روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به « شیخ شریف »
شهرت یافت ، در ۳ تیر ۱۳۱۳ در روستای قصبه ، از توابع اروندرود آبادان
، در خانواده ای روحانی و متدین چشم به جهان گشود . در دوران کودکی به
کسب علوم و معارف دینی روی آورد و مقدمات اسلام را نزد عمویش ،
عبدالستار اسلامی ، سپس عبدالرسول قائمی در آبادان فراگرفت . در ۱۳۳۷ ش
با توجه به رونق علمی حوزه علمیه بروجرد دوره سطح و بخشی از خارج را به
پایان رساند ، سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد و
محضر درس آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی و نیز امام خمینی (س) ، را
درک کرد و تا مرتبه اجتهاد پیش رفت .
وی مبارزات سیاسی خود را از زمان فعالیت فدائیان اسلام آغاز نمود و
همکاری های اندکی با آن گروه ، به ویژه شهیـد سیـد مجتبی میرلوحی (
نواب صفوی ) داشت . او در کنار مبارزات سیاسی فعالیت های اجتماعی را
نیز ادامه داد و در ۱۳۳۷ ش پس از اتمام درس خارج در محضر آیت الله
گلپایگانی ، از سوی ایشان برای امور تبلیغ به سرنجلک و سپس اردکان
فـارس اعزام گردید . او چندین سال در روستاها و بخش های اردکان فارس به
تبلیغ و ترویج احکام اسلامی پرداخت و در کنار آن فعالیت های اجتماعی
زیادی انجام داد و در روستاها برای مردم مسجد ، حمام و دبستان ساخت و
در رفع برخی از مشکلات آنان کوشید . او به منظور کمک به معیشت خانواده
های فقیر صنعت قالیبافی را با ایجاد دارهای قالی در منازل توسعه داد .
همین اقدامات سبب شده بود که وی محبوبیت و مقبولیت خاصی در میان مردم
آن سامان بیابد . شریف قنوتی برای مردم اردکان فارس و حومه مصلحی
خیراندیش ، معلمی آگاه ، مبلغی متقی ، عالمی دلسوز و مرجعی برای حل
مشکلات و نیز شریک غم ها و شادی های آنان بود .
از اقدامات مفید و خیرخواهانه شریف قنوتـی در اردکان فارس ، تشکیل و
تأسیس چند مسجد ، مهدیه ، حوزه علمیه و صندوق قرض الحسنه بود .
گروه تواشیح باقرالعلوم آبادان، رتبه نخست هجدهمین دوره مسابقات سراسری مدیحه سرایی و همخوانی قرآن کریم هجدهمین
دوره مسابقات سراسری مدیحه سرایی و همخوانی قرآن کریم با همه فرازها و
نشیب ها به پایان رسید. خداوند را شاکریم که زحمات بیست ساله به ثمر نشست و
گروه تواشیح و همخوانی «باقرالعلوم» توانست عنوان «اول» این مسابقات را
کسب نماید.
گروه باقرالعلوم در مرحله فینال این مسابقات با ارائه
کاری در مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام که با آهنگ سازی مشترک استاد
موسوی و استاد خانچی ساخته شده بود، موفق شد حایز رتبه نخست این دوره از
مسابقات شود.
ما، اعضای گروه تواشیح باقرالعلوم، به یکایک گروه های
شرکت کننده در این دوره از مسابقات خسته نباشید گفته و به همه گروه ها
بالاخص گروه های حاضر در مرحله فینال به خاطر ارائه اجراهای زیبا، فنی،
هماهنگ و تأثیرگذار تبریک می گوییم.
قطعا کسب این عنوان ارزشمند را
پایان راه نمی دانیم، بلکه آن را آغازی دیگر برای ارائه آثار فاخر دینی و
مذهبی و تأثیرگذاری بیشتر بر جامعه دین مدار و قرآن دوست دانسته و تلاش می
کنیم تا روز به روز بر کیفیت آثار ارائه شده بیفزاییم و در حد توان دِین
خود را به آستان پیامبر گرامی اسلام (ص) و خاندان طاهرینش ادا نماییم.
حال
که این موفقیت ارزشمند نصیبمان شده است، بر خود لازم می دانیم از همه
اساتیدی که به نحوی از انحا و به طور مستقیم یا غیرمستقیم تجربیات
گرانقدرشان را در اختیار ما قرار داده و از نظرات ارزشمندشان ما را بهره
مند نمودند و همچنین از اعضای سابق این گروه تشکر کنیم.
همچنین از جامعه
قرآنی کشور به خصوص استان خوزستان، اعضای سایر گروه های شرکت کننده در این
مسابقات و همه کسانی که به طور حضوری و ... به خاطر کسب این عنوان ما را
مورد لطف خود قرار دادند، تشکر می نماییم.
و در آخر به عنوان میزبان
برگزار کننده مسابقات از همه عزیزان بزرگوار بابت نواقص و کمی و کاستی ها
عذرخواهی کرده ان شاء الله که ما را حلال بفرمایید.
سال ۱۳۳۶ در آبادان متولد شد. مادرش
او را به گونه ای تربیت کرد که از کودکی عشق و علاقه نسبت به قرآن واهل بیت پیامبر (ص) در دلش میدرخشید.
در سن کودکی بود که جذب مسجد صاحب
الزمان آبادان شد.
در سن نوجوانی پدرش را از دست داد وبا
تلاشهای مادر وبرادرش محمد بزرگ شد.
او تحصیلاتش را در این شهر انجام داد
وموفق به گرفتن مدرک پایان دوره ی متوسطه شد. با شناختی که در مسجد صاحب
الزمان(عج) از ظلم وفساد حاکم در کشور به واسطه حکومت پهلوی به دست آورده بود, در
طول دوره ی تحصیل مبارزات مخفیانه ای را با حکومت دیکتاتوری شاه آغاز کرد اما در
۲۰ سالگی بود که تمام وقت خود را به مبارزه برعلیه طاغوت اختصاص داد.
بعد از اخذ دیپلم برای دیدن اهل خانه به اصفهان آمد، همان موقع مقارن بود با ثبت نام برای کنکور پزشکی و آن ثبت نام، اولین ثبت نام برای دانشگاه بعد از انقلاب فرهنگی بود، به او گفتم: برای دانشگاه ثبت نام می کنند، نمی خواهی شرکت کنی؟ هوشنگ گفت: رشته ام ریاضی است و به پزشکی نمی خورد، علاوه بر این، علاقه من به این رشته نیست، در ضمن باید اهم فالاهم کرد، الان دانشگاه واجب تری پیش روی ماست، اول باید سعی کنیم که در آن دانشگاه قبول شویم، اگر خدا خواست و عمری بود و برگشتم آن وقت به دانشگاه هم می روم و ادامه تحصیل می دهم، دیر نمی شود، اگر از این دانشگاه ماندیم و نرفتیم، دیر می شود و باخته ایم و آن وقت تا ابد باید افسوس این سهل انگاری را بخوریم. بله، هوشنگ واقعا به راهی که انتخاب کرده بود ایمان داشت و هیچ چیز نمی توانست لحظه ای او را از اعتقاداتش دور کند، و او واقعا " مصداق آیه ی کانهم بنیان مرصوص بود، همچون سدی در برابر مشکلات و همانند کوهی استوار بود، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
به نقل از مادر، شهید هوشنگ راستگو
در پایگاه همدان بودم با شروع فصل زمستان هوا بسیار سرد شده بود. حتی برودت هوا گاهی به 20 درجه زیر صفر می رسید و انتظار می رفت سردتر هم بشود . راهها یخ بندان بود و تانکرهایی که گازوئیل می آوردند به سختی خود را به پایگاه رسانده و سوخت را به موتورخانه ها می ریختند . گازوئیل مصرفی موتورخانه ها هم قبل از رسیدن به موتورخانه یخ می زد و شوفاژها از کار می افتادند . تهیه سوخت اماکن غیر اداری پایگاه هم به عهده پیمانکار بود که به صورت شخصی اداره می شد . یک روز شهید یاسینی مرا خواست و گفت :
- شاطری ! امسال هوا خیلی سرد است و سوخت رسانی به پایگاه هم وضعیت درستی ندارد باید کاری کنیم که پرسنل به دردسر نیفتند و زن و بچه ها سرما نکشند . گفتم :
- جناب سرهنگ ، مسئولیت بخش غیر اداری به عهده پیمانکار است و ربطی به ما ندارد . در جوابم گفت :
- نه شاطری ، بهتر است مقداری از نفت سهم اداره را به مردم بدهید تا چنانچه به هر دلیل شوفاژخانه ها خاموش شدند پرسنل بتوانند با بخاری نفتی خانه های خود را گرم کنند .
دوباره حرفم را تکرار کردم و گفتم : جناب سرهنگ ، نفت مورد نیاز را باید پیمانکار تهیه کند .
- با پیمانکار صحبت کرده ایم او نمی تواند نفت تهیه کند ، سهم اداره را از شرکت نفت بگیر و به صورت امانی در اختیار پیمانکار قرار بده تا به مردم برساند بعد که وضع بهتر شد امانت را پس می دهد .
با اینکه دستور برابر روش نبود لکن لحظه ای شک نکردم و این کار را با دل و جان انجام دادم و آن سال با تدبیر و درایت شهید یاسینی هیچ کس به دردسر نیفتاد و هر وقت شوفاژها خاموش می شدند خانواده های پرسنل از بخاری نفتی استفاده می کردند . آن زمستان سخت با تمام مشکلاتش به خوبی و خوشی گذشت و جای خود را به بهار دلپذیر داد . چندین سال بعد به تهران منتقل شدم و شهید یاسینی هم به سمت معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی انتخاب شده بود . یک روز صبح او رادیدم و سلام کردم . تا چشمش به من افتاد خندید و گفت : چطوری شاطری هنوز هم به مردم نفت قرض می دهی یا نه ؟ من نیز خندیدیم و گفتم : اگر شما دستور بدهید چراکه نه !
منبع: کتاب انتخابی دیگر
تحقیق و تألیف : گروه پژوهش و نگارش انتشارات عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتشاندک زمانی بعد از مخاصره ابادان و سقوط خرمشهر دشمن بعثی در یک عملیات نفوذ و تسخیر بسیار حساب شده و قدرتمند وارد آبادان شد ولی به لطف خدا و اعلام ورود عراقی ها توسط شهید دریاقلی مدافعین شهر که در مقایسه با دو گردان نیروی تکاور عراقی بسیار قلیل و ناتوان مینمودند به مقابله با آن پرداخته و شهر از سقوط نحات پیدا کرد نجاتی که باعث تحولاتی در تاریخ دفاع مقدس شد .
بعد از شکست دشمن برای عبور از رودخانه بهمنشیر نیاز به وسیله ای بود تا
بتوان سریع نیروها را عبور داده و دمشن را از نزدیک شدن مجدد به مواضع
خودی دور نمود و یک ابتکار باعث شد تا با امکانات موجود در شهر و پالایشگاه
بتوان به این مهم دست پیدا کرد ، استفاده از بشکه های خالی مواد نفتی که
بوسیله یک قاب فلزی محصور میشد یک پل شناور ابتکاری را شکل داد که بعد ها
در سال 62 الگوئی شد برای ساخت پل خیبری که با استفاده از یونولیت توانستیم
پلی به طول ده ها کیلومتر را روی هور بر پا کنیم .
مکتب بسیج، مکتب مجاهدت معنوی و مخلصانه است. این مجاهدت، برای ملت و کشور و بالاتر از همه برای دین خدا و سرافرازی پرچم آزادگی اسلامی در همهی دنیاست. این مجاهدت خطراتی دارد. بالاترین خطر برای انسان، جان باختن است. در مکتب بسیج، نام این جان باختن «شهادت» است. شهادت بالاترین ارزش عاشورایی انسان و بالاترین ارزش در معیار ارزشهای معنوی است. در روایت وارد است: «فوق کل ذی برّ برٌّ حتی یقتل الرّجل فی سبیلاللَّه»(۱) بالاتر از هر فضیلتی، ارزشی و معنویتی، ارزش دیگری وجود دارد، تا وقتی که فرد به شهادت میرسد، که بالاترین ارزشهاست. آن معنای جهاد است و این معنای شهادت است. 02/06/1384