اعتقاد راسخ و ایمان راستین
بعد از اخذ دیپلم برای دیدن اهل خانه به اصفهان آمد، همان موقع مقارن بود با ثبت نام برای کنکور پزشکی و آن ثبت نام، اولین ثبت نام برای دانشگاه بعد از انقلاب فرهنگی بود، به او گفتم: برای دانشگاه ثبت نام می کنند، نمی خواهی شرکت کنی؟ هوشنگ گفت: رشته ام ریاضی است و به پزشکی نمی خورد، علاوه بر این، علاقه من به این رشته نیست، در ضمن باید اهم فالاهم کرد، الان دانشگاه واجب تری پیش روی ماست، اول باید سعی کنیم که در آن دانشگاه قبول شویم، اگر خدا خواست و عمری بود و برگشتم آن وقت به دانشگاه هم می روم و ادامه تحصیل می دهم، دیر نمی شود، اگر از این دانشگاه ماندیم و نرفتیم، دیر می شود و باخته ایم و آن وقت تا ابد باید افسوس این سهل انگاری را بخوریم. بله، هوشنگ واقعا به راهی که انتخاب کرده بود ایمان داشت و هیچ چیز نمی توانست لحظه ای او را از اعتقاداتش دور کند، و او واقعا " مصداق آیه ی کانهم بنیان مرصوص بود، همچون سدی در برابر مشکلات و همانند کوهی استوار بود، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
به نقل از مادر، شهید هوشنگ راستگو
- ۹۳/۰۲/۱۹