شیطان در نقاب (15)
- ۰ نظر
- ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۰۱
زندگی نامه سردار شهید حسین امامی
در خانواده ای پر فضیلت قدم به عرصه ی وجود گذارد. نامش را حسین گذاشتند تا روزی همانند سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام خون خود را تقدیم به اسلام نماید.
در بیست و ششم آذر ماه سال 1336 در شهر آبادان متولد شد. کودکی فوق العاده زیبا و دوست داشتنی که تولدش سبب خیر و برکت در خانواده گردید. دوران تحصیلات خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. سال 1353 موفق به اخذ دیپلم طبیعی گردید.
جوانی که به مهربانی و صفا و صمیمیت شهرت داشت در سال های قبل از انقلاب ندای «هل من ناصر» امام را به گوش جان شنید و در زمره ی یاران او قرار گرفت و با شرکت در راهپیمایی ها همراه و همگام با مردم خداجوی جزء تاریخ سازان ایران زمین شد.
بسم الله الرحمن ارحیم
انالله و انا الیه الراجعون
مادر شهیدان حسین و حمید امامی از دلاور مردان عرصه دفاع مقدس به رحمت خدا پیوست.
شهیدان حمید و حسین به ترتیب در جبهه های شلمچه و جزیره مجنون به فیض شهادت نائل شده اند.
گفتنی است تشییع پیکر مادر شهیدان امامی روز یکشنبه مورخ 17 فروردین ماه در شاهین شهر اصفهان برگزار خواهد شد.
غم از دست دادن بانوی مکرمه و این مادر ارجمند را به پیشگاه امام عصر (عج)، مقام معظم رهبری و بازماندگان و همه مردم مومن و ولایت مدار ایران اسلامی تسلیت عرض کرده و آرزوی صبر و اجر برای همگان مسئلت می نماییم.
از
درگاه احدیت برای آن بانوی مومنه رحمت واسعه را خواستاریم ، ان شاءالله...
سعی کنید که آن هواهای نفسانی و مسائل مادی را از خود دور نمایید و همواره در راه رضای خدا گام بردارید.
سرهنگ خلبان مسعود اقدام
در ماه های
اول جنگ از پایگاه بوشهر پروازهای زیادی روی خاک عراق و نیروهایش انجام می شد که
در نتیجه تعداد زیادی از همکاران شهید یا اسیر شده بودند . لذا تعدامان کم بود و
در روز باید چندین مأموریت انجام می دادیم . شهید یاسینی از جمله خلبانانی بود که
روزی چند بار پرواز می کرد . یک روز رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت ( بنی صدر )
و رئیس ستاد وقت نیروی هوایی (سرهنگ هوشیار) برای تقویت روحیۀ خلبانها به پایگاه
بوشهر آمدند . پس از دیدن مکانها و قسمتهای مختلف پایگاه به اتاق توجیه رفتیم .
مادرم یک شهیده است...
در بخشی از وصیت نامه شهید یاسینی می خوانیم:
من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(سلام الله علیه) را یاری می کردیم؟
اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم.
به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور
خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا
محفوظ خواهد بود.»
تدوین کتاب «سرباز سالهای ابری» در قالب 13 فصل با عناوین «سالهای خوش کودکی و نوجوانی»، «سالهای تجربه»، «توفان انقلاب»، «در خدمت انقلاب»، «در جزیره مجنون»، «جنگ و دگر هیچ»، «آبادان در محاصره دشمن»، «چنگ در چنگ دشمن»، «شکست حصر آبادان»، «فتح الفتوح»، «سالهای امتداد جنگ»، «لشکر انصار الحسین(ع)» و «پذیرش قطعنامه» صورت گرفته است. این اثر به صورت پرسش و پاسخ تدوین و از مصاحبه تا چاپ این کتاب حدود دو سال و نیم زمان صرف شده است.
عبدالحسین بنادری در عملیات های طریق القدس، ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، بدر، خیبر و والفجر8 شرکت داشته است. در انتهای کتاب «سرباز سالهای ابری» عکسهایی از دوران حضور راوی در جبهههای جنگ آورده شدهاند.
بریدهای از این کتاب از صفحات 365 و 366 پیش روی شماست.
... در همان روزهایی که در ماووت عراق بودیم یکی از فرمانده گردانهای ما
شهید شد...