نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی شهید» ثبت شده است

از ویزای سوئد تا برات کربلا !!

| يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۳۶ ب.ظ



خداوندا! تو راسپاس می گویم که مرا در برهه ای آفریدی که معنی واقعی زائر بودن را درک کنم.

سردارشهیدحاج حبیب الله کریمی

- تولد: 7 اسفند 1337 آبادان
- تحصیلات:دبستان سلطانی،دبیرستان دکترفلاح آبادان،اخذ بورسیه دکترای رشته داروسازی سوئد
- شروع جنگ تحمیلی در31 شهریور1359 و انتخاب کردن حضوردرکشورودفاع ازکیان اسلامی
- عضویت درسپاه پاسداران انقلاب اسلامی درسال1360
- خدمت درقسمت ادوات وتوپخانه تیپ 15 امام حسن (ع)
- دعوت به همکاری ازسوی شهیدحسن شفیع زاده وسپردن ماموریت تشکیل واحدتوپخانه 63 خاتم الانبیا به ایشان
- ارتقاء واحد به تیپ توپخانه 63 خاتم النبیاء درپی فعالیتهای مستمرایشان
- مجروحیت های متعدد درعملیاتهای مختلف
- ایفای نقش بسیارمهم وتعیین کننده درعملیات والفجر8 وآزادسازی مهران و...
- شهادت: 22 فروردین 1366 کربلای 8

***************************

*پدرش سالها پیش از تولد او در سفر کربلا، بر تربت حبیب‎بن مظاهر به‎شفاعت این یاور صدیق اباعبدالله(ع) پسری را از خدا طلب کرده بود. به‎همین دلیل نام او را حبیب‎الله گذارد.

**در دوران انقلاب ، او به روشنگری سربازان می پردازد . وقتی که به گروه او دستور تیر اندازی به سوی مردم می دهند ، هیچ کدام از نیروهای تحت امرش در مقابل مردم نمی ایستند .
***حبیب الله در روشنگری دوستان و بستگان نسبت به ماهیت رژیم شاه ، از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کرد . وی به عنوان عضو فعال و موفق (( حسینیه اصفهانیها )) در آبادان ، به فعالیتهای ضدرژیم ستمشاهی می پرداخت.
****در قسمتی از سفرنامه شهید که آن را به شوق این سفر روحانی نگاشته است چنین می خوانیم :
« خداوندا! تو راسپاس می گویم که مرا در برهه ای آفریدی که معنی واقعی زائر بودن را درک کنم ، تا بتوانم خانه تو را ببینم و انشاءالله که معرفتش را در این سفر پیدا کنم تا بتوانم به ملاقات صاحب خانه نیز بشتابم . »

*****آقای نوشادی که در آخرین لحظات در کنار شهید کریمی بوده است خاطره شهادت فرمانده توپخانه تیپ 63 خاتم الانبیا را این گونه تعریف می کند. « شب از نیمه گذشته بود و من به همراه حاج حبیب از جلسه فرماندهی که در قرارگاه خاتم برگزار شده بود در امتداد جاده اهواز خرمشهر به سمت مقر یگان در حرکت بودیم. نزدیک موقعیت شهید نبوی رسیده بودیم که ناگهان متوجه شدیم دشمن از گلوله های شیمیایی استفاده کرده و منطقه کاملا آلوده است. در همین اثنا متوجه شدیم نگهبان محل هم قبل از اینکه بتواند عکس العملی نشان دهد بر اثر استنشاق گاز شیمیایی شهید شده و نیروهای بی اطلاع از آلودگی شیمیایی در سنگرها مشغول خواب و استراحت هستند. دیگر درنگ جایز نبود به سرعت از خودرو پیاده شدیم. حاجی از سمت سنگر بهداری و من از سمت سنگر مخابرات سنگر به سنگر نیروها را بیدار و آماده پدافند شیمیایی می کردیم. حاجی وقتی خود را به آخرین سنگر رسانده بود، بر اثر استنشاق بیش از حد گازهای شیمیایی که عمدتا هم عامل سیانور بود، بی حال شد و روی زمین افتاد و تلاش برای نجات حاجی هیچ ثمری نداشت.»