نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۱۱۱۰ مطلب توسط «سلمان مهدوی» ثبت شده است

بخشی از سخنان شهید عبدالرضا موسوی

| شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ
ما بر حقیم و از مکتب و انقلاب و میهن خویش دفاع می کنیم و قطعا پیروز خواهیم شد اگر چه همه ما کشته شویم ولی با شهادت خویش پایداری و سازش ناپذیری مکتب و انقلاب خود را در تاریخ ثبت خواهیم کرد.

امروز همه اسارت ما را می طلبند و این ما هستیم که باید انتخاب کنیم، یا سلاح ایمان و شهادت و مقاومت و یا از دست دادن حیثیت و شرافت و عزت و کرامت و آزادی و استقلال خویش را و امروز تنها خط شهادت طلبانه به عنوان استراتژی اساسی و اصلی انقلاب تداوم بخش خروش انقلاب است زیرا در این استراتژی نیروهای اصیل و پاک باخته فدا می گردند تا ارزش های متعالی انسانی و الهی استقرار یابند.

باید خویش را از قید تمامی آلودگی ها و منیت ها آزاد سازیم و در حقیقت به وجهه اساسی جهاد که مبارزه و کوشش در جهت تصحیح وجودی و نزدیکی و انطباق بر معیارهای انسان ساز اسلام است روی آوردیم و بدانیم که بالاترین جهادها، کوشش بی ریا و فداکاری بی نام و نشان و خدمت های مخلصانه و مومنانه است. بی این ها هیچ گونه لیاقت و صلاحیت امری را متصور نباشید.

اگر اصلی ترین موضوع که محور عمل و نیت ماست خدا باشد جبهه و جنگ بهترین میدان عمل جهت شناخت درون مان است که تا چه اندازه شرک آمیز با مسائل برخورد می کنیم و خود را ارزیابی کنیم. این شرایط و حضور در جبهه و جنگ را اگر درک کنیم و معنا و مفهوم واقعی و فعال و خدایی خود را بازیابیم به حرکت ما جهت و شتاب الهی می بخشد.

درود بر شهیدانی که راه شهادت خویش را پر التهاب و با اشتیاق گشودند و آن را سربلند و سرخ به پایان رساندند و کربلای بستان و سوسنگرد را رنگین و سرخ فام نمودند. اکنون سپاه ما به این شهیدان افتخار می کند زیرا شهادت فخر اولیای ما بوده است. امروز به بزرگداشت مطهران جاوید و سرافرازی ایستاده ایم که با تقدیم هستی خویش نظر به وجه الله دوخته اند و از ظلمت و حجاب زندگی رهایی یافته و به حد نهایی تکامل گام نهاده اند

همسر عزیزم! رنج و درد بزرگ من این بود که برخلاف تو هرچه فکر کردم دیدم هیچگاه در این مدت نتوانسته‌ام همراه و همسر خوبی برای تو بوده باشم.

صحبت‌هایت به من دلداری داد و بر امید و شوقم افزود و از آن طرف به بعد بود که دیگر دوری‌تان و جدایی از شما برایم سنگین نیامد و می‌دانم تو با این حرف‌ها و با این همه تأکید از لذت و راحتی در کنار هم بودن‌مان گذشتی و محرومیت و رنج و فداکاری را پذیرفتی و بی‌شک شما (تو و فرزندم) که زندگی و لذت و راحتی و همه‌چیزم هستید باید فراموش می‌شدید تا من بتوانم رها شوم و به راهی پرافتخار گام بردارم.

و چگونه خدا را سپاس بگزارم در زمانی که امتحان فرا رسیده است و ابتلا و محنت آغاز شده است،

با ایمان و اطمینان به تو هر بند و باری را از پا و دوش خویش آزاد و رها می‌بینم و تو مرا در رستن از چاه و چاله و بیراهه یاری داده‌ای و اکنون دغدغه از دست دادن هر چیزی را، حتی تو و فرزندم را خود از دلم بیرون کشیدی و ناچارم نساختی که از شریف‌ترین موهبت خدا یعنی شهادت، روی برتابم. بلکه یاری فراوانم رساندی.

حاج صفر رنجبر به همرزمان شهیدش پیوست

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۸ ق.ظ

حاج صفر رنجبر به همرزمان شهیدش پیوست

سردار شهید سیاح طاهری و صفر رنجبر

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۷ ق.ظ

صفر رنجبر سیاح طاهری

 

تصویری از سردار مدافع حرم  شهید سعید سیاح طاهری

به همراه جانباز شیمیایی پاسدار صفر رنجبر در یکی از رزمایش های گردان مقداد

مراسم زنده یاد حاج صفر رنجبر

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۱ ق.ظ

مراسم زنده یاد حاج صفر رنجبر

شعری به یاد حاج صفر رنجبر

| شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۱۹ ق.ظ

رزمنده ای با هنر

یار امام و رهبر

سوی خدای اکبر

پر زده چون کبوتر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

یاور رزمندگان

پیرو راه قرآن

به سوی باغ جنان

کرده لباس سفر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

رنجبرنیکونهاد

عمری به رزم وجهاد

بال وپرخود گشاد

به وقت رزم وخطر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

به عشق رب و دود

به جان ودل می نمود

به درگه او سجود

لیل و نهار و سحر

حاج صفر دلاور، حاج صفر دلاور

زراه عشق و صفا

به عهد خود با خدا

نموده هردم وفا

هماره، از هر نظر

حاج صفردلاور، حاج صفردلاور

شاعر: اسماعیل سوری

خداحافظ رفیق حاج صفر رنجبر

| جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۰ ق.ظ

خداحافظ رفیق صفر رنجبر

حمید یک انسان باوقار بود...

| سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۳ ق.ظ

 

سنگین و باوقار،خوش اخلاق،خوش مرام،خوش برخورد، رشید بود

《حجت الله کاظمی ، همرزم شهید》

حمید خیلی سلیم النفس بود

| جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۲۴ ق.ظ

 

اهل تهجد بود اهل شب زنده داری بود سیمش وصل بود.....

《آقای ارشدی ، همرزم شهید》

شهید محمد ابراهیمی

| شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شهید محمد ابراهیمی

شهید محسن چمن

| جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ق.ظ

شهید محسن  چمن

سید کریم حجازی همرزم شهید حمید قبادی نیا

| سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ ق.ظ

قبادی نیا اینقدر اخلاقش عالی بود که من فکر نمیکنم به نیروهاش حتی تو گفته باشه ، اینقدر این شخص وارسته و خوش اخلاق بود خیلی انسان خود ساخته ای بود !

《سید کریم حجازی همرزم شهید 》

حضور در جبهه‌های غرب

| سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

 حضور در جبهه‌های غرب

  حمید فوق العاده آدم خاکی راحت و مدیری بود ضمن اینکه مثلا اون گفت و گوش و خنده هاش که خنده های خیلی خاصی هم داشت، یه قهقهه ای می زد ته کلامش یعنی تو خنده اش قهقهه میومد ضمن اینکه به این راحتی ارتباط می گرفت با بچه ها ولی یه آدمی هم بود که مدیریتش، مدیریت حساب شده بود و ذهن تشکیلاتی داشت و ذهن تشکیلاتی کمکش می کرد

《خاطره از همرزم شهید، آقای محمود امیری》

هیچ وقت بیکار نبود

| جمعه, ۲۲ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه

احمد یلالی و شهید سیاح طاهری

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه

 

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه مگر اینکه ثواب شهادت نصیبش میشه چون امام گفته کار کردن توی آبادان ثواب شهادت داره...

میدونستید یکی از چشم های حاج سعید مصنوعی بوده؟!!!

طاهر و مطهر و معطر

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۸ ب.ظ

طاهر و مطهر و معطر

حاج سعید؛ میشه مسئول کاروان ما هم بشی؟!

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۷ ب.ظ

حاج سعید؛ میشه مسئول کاروان ما هم بشی؟!

بعضیا شهادت دنبالشونه!

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۶ ب.ظ

بعضیا شهادت دنبالشونه!

یه تنه یه لشکره توی خط مقدم جهاد تبیین...

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۴ ب.ظ

یه تنه یه لشکره توی خط مقدم

شهید سردار سعید سیاح طاهری

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۲ ب.ظ

سردار شهید حاج سعید سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره)، در زمان فرماندهی «حمید قبادی‌نیا» به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد.

وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از قبادی‌نیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهده‌دار شد. حضور در دفاع مقدس و آغاز مجروحیت‌ها در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیات‌ها حضور مستمر داشت.

وی در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد. پیش از آن نیز وی در عملیات‌های فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت. شرکت در آزمونی دیگر با شروع جنگ سوریه، سعید به طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و موفق به اخذ اجازه جهت حضور در سوریه شد. وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشک‌های هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد.

وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه شهید شیخ جابر زهیری عازم شده بود با گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو کشته شدند.

فعالیت‌های جهادی مؤسس جشنواره دانش آموزی فیلم دفاع مقدس راه اندازی جشنواره‌های دانشجویی فیلم دفاع مقدس برگزاری مسابقات کتاب‌خوانی کتاب دا، کوچه نقاش‌ها، دختر شینا، بابا نظر و… برای گروه‌های دانش آموزی، معلمان و کارکنان بیمارستان میلاد، مهمانداران هواپیما و همچنین در زندان ها پایه‌گذار حضور مددجویان زندانی در سفرهای راهیان نور شهادت او در آخرین سفر به سوریه، هنگام شناسایی شمال منطقه خان طومان به همراه دوست و همراهش «شیخ جابر زهیری» مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در 23دی‌ماه 94، دقیقا 29سال پس از سالروز مجروحیتش در 23دی‌ماه 65، به شهادت رسید و روح بلند و ملکوتی‌اش به آسمان پرکشید.

 

 

شهید رهبر غلامرضا

اینجا آبادان است صدای جمهوری اسلامی ایران این جملات را دوران دفاع مقدس رزمندگان اسلام بسیار شنیدن 

۲۱ دیماه، سالگرد شهادت شهید غلامرضا رهبر گرامی باد

 

 

قلبتان را با خدا یکی کنید 21 دی ماه سال 65، ساعت هشت صبح، وقتی که به اهواز رسیدم از صداوسیمای مرکز اهواز با من تماس گرفتند که غلام‌رضا، در شلمچه در عملیات کربلای پنج کنار دریاچه ماهی ترکش خورده است. به شلمچه رفتم و در آنجا به دنبال برادرم گشتم ولی اثری از جنازه او نبود. یکی می‌گفت چون خبرنگار معروفی بوده به انگلستان برده شده؛ دیگری می‌گفت او را به مرز عراق بردند و خلاصه هر کس چیزی می‌گفت؛ یک سال و نیم به دنبال جنازه برادرم گشتم، کل بیمارستان‌های ایران، جای جای ایران را گشتم ولی نتوانستم او را پیدا کنم. بعد از شهادت برادرم، خدمت حضرت امام خمینی(ره ) رسیدیم و امام ما را دلداری دادند و از برادرم تقدیر کردند. حتی در مراسمی که با حضرت آیت الله خامنه‌ای دیدار داشتیم، ایشان به خانواده ما نشان افتخار اهدا کردند. 

ننه اگر دوستم داری سر نماز برام دعا کن

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

توی کوچه دور هم می نشستند و جلسه می گرفتند... ...

باران شدید شده بود رفتم در را باز کنم ، بگویم #حمید بیا تو خیس شدی

بگذار بچه های مردم بروند خانه هایشان! تو همین حین آمد داخل. -ها، ننه نخوابیدی؟

چه طور بخوابم؟وقتی تو نمیای تو خونه؟ -ننه، بیا بشین کارت دارم. -تو این بارون بشینم؟ چی کار داری باهام ؟

روی تخت سیمی گوشه ی حیاط نشستیم. -ننه ، من تو این راه کشته می شوم ازت میخام مو و رو نکنی... -

از این حرفا نزن ننه... ننه اگر دوستم داری سر نماز برام دعا کن کشته بشم...

《خاطره از مادر شهید حمید قبادی نیا》

شهید محمدجعفر مرادیان

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ

شهید محمدجعفر مرادیان

فرزند  : مراد

تاریخ شهادت  :  ۱۳۵۷/۱۰/۰۹

محل شهادت  : شهرستان خرم آباد هنگام تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

محل دفن  :  گلزار شهدای شهرستان خرم آباد قبرستان خضر

پنجم شهریور ۱۳۳۵، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش مراد، در شرکت نفت کار می کرد و مادرش گشسب زهرا نام داشت.

تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. نهم دی ۱۳۵۷، در خرم آباد حین تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

مزارش در آرامگاه خضر همان شهرستان واقع است.

توی کار با کسی شوخی نداشت

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ

توی کار با کسی شوخی نداشت

شهید محمد جعفر مرادیان

| شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۱۳ ق.ظ

محمدجعفر مرادیان

شهید اکبر مرادی نژاد

| جمعه, ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ

شهید اکبر مرادی نژاد

شهید رضا زنگنه

| چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ

شهید رضا زنگنه