نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۱۱۲۵ مطلب توسط «سلمان مهدوی» ثبت شده است

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه

 

هیشکی توی آبادان توفیق کار پیدا نمیکنه مگر اینکه ثواب شهادت نصیبش میشه چون امام گفته کار کردن توی آبادان ثواب شهادت داره...

میدونستید یکی از چشم های حاج سعید مصنوعی بوده؟!!!

طاهر و مطهر و معطر

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۸ ب.ظ

طاهر و مطهر و معطر

حاج سعید؛ میشه مسئول کاروان ما هم بشی؟!

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۷ ب.ظ

حاج سعید؛ میشه مسئول کاروان ما هم بشی؟!

بعضیا شهادت دنبالشونه!

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۶ ب.ظ

بعضیا شهادت دنبالشونه!

یه تنه یه لشکره توی خط مقدم جهاد تبیین...

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۴ ب.ظ

یه تنه یه لشکره توی خط مقدم

شهید سردار سعید سیاح طاهری

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۲ ب.ظ

سردار شهید حاج سعید سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره)، در زمان فرماندهی «حمید قبادی‌نیا» به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد.

وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از قبادی‌نیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهده‌دار شد. حضور در دفاع مقدس و آغاز مجروحیت‌ها در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیات‌ها حضور مستمر داشت.

وی در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد. پیش از آن نیز وی در عملیات‌های فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت. شرکت در آزمونی دیگر با شروع جنگ سوریه، سعید به طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و موفق به اخذ اجازه جهت حضور در سوریه شد. وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشک‌های هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد.

وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه شهید شیخ جابر زهیری عازم شده بود با گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو کشته شدند.

فعالیت‌های جهادی مؤسس جشنواره دانش آموزی فیلم دفاع مقدس راه اندازی جشنواره‌های دانشجویی فیلم دفاع مقدس برگزاری مسابقات کتاب‌خوانی کتاب دا، کوچه نقاش‌ها، دختر شینا، بابا نظر و… برای گروه‌های دانش آموزی، معلمان و کارکنان بیمارستان میلاد، مهمانداران هواپیما و همچنین در زندان ها پایه‌گذار حضور مددجویان زندانی در سفرهای راهیان نور شهادت او در آخرین سفر به سوریه، هنگام شناسایی شمال منطقه خان طومان به همراه دوست و همراهش «شیخ جابر زهیری» مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در 23دی‌ماه 94، دقیقا 29سال پس از سالروز مجروحیتش در 23دی‌ماه 65، به شهادت رسید و روح بلند و ملکوتی‌اش به آسمان پرکشید.

 

 

شهید رهبر غلامرضا

اینجا آبادان است صدای جمهوری اسلامی ایران این جملات را دوران دفاع مقدس رزمندگان اسلام بسیار شنیدن 

۲۱ دیماه، سالگرد شهادت شهید غلامرضا رهبر گرامی باد

 

 

قلبتان را با خدا یکی کنید 21 دی ماه سال 65، ساعت هشت صبح، وقتی که به اهواز رسیدم از صداوسیمای مرکز اهواز با من تماس گرفتند که غلام‌رضا، در شلمچه در عملیات کربلای پنج کنار دریاچه ماهی ترکش خورده است. به شلمچه رفتم و در آنجا به دنبال برادرم گشتم ولی اثری از جنازه او نبود. یکی می‌گفت چون خبرنگار معروفی بوده به انگلستان برده شده؛ دیگری می‌گفت او را به مرز عراق بردند و خلاصه هر کس چیزی می‌گفت؛ یک سال و نیم به دنبال جنازه برادرم گشتم، کل بیمارستان‌های ایران، جای جای ایران را گشتم ولی نتوانستم او را پیدا کنم. بعد از شهادت برادرم، خدمت حضرت امام خمینی(ره ) رسیدیم و امام ما را دلداری دادند و از برادرم تقدیر کردند. حتی در مراسمی که با حضرت آیت الله خامنه‌ای دیدار داشتیم، ایشان به خانواده ما نشان افتخار اهدا کردند. 

ننه اگر دوستم داری سر نماز برام دعا کن

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

توی کوچه دور هم می نشستند و جلسه می گرفتند... ...

باران شدید شده بود رفتم در را باز کنم ، بگویم #حمید بیا تو خیس شدی

بگذار بچه های مردم بروند خانه هایشان! تو همین حین آمد داخل. -ها، ننه نخوابیدی؟

چه طور بخوابم؟وقتی تو نمیای تو خونه؟ -ننه، بیا بشین کارت دارم. -تو این بارون بشینم؟ چی کار داری باهام ؟

روی تخت سیمی گوشه ی حیاط نشستیم. -ننه ، من تو این راه کشته می شوم ازت میخام مو و رو نکنی... -

از این حرفا نزن ننه... ننه اگر دوستم داری سر نماز برام دعا کن کشته بشم...

《خاطره از مادر شهید حمید قبادی نیا》

شهید محمدجعفر مرادیان

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ

شهید محمدجعفر مرادیان

فرزند  : مراد

تاریخ شهادت  :  ۱۳۵۷/۱۰/۰۹

محل شهادت  : شهرستان خرم آباد هنگام تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

محل دفن  :  گلزار شهدای شهرستان خرم آباد قبرستان خضر

پنجم شهریور ۱۳۳۵، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش مراد، در شرکت نفت کار می کرد و مادرش گشسب زهرا نام داشت.

تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. نهم دی ۱۳۵۷، در خرم آباد حین تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

مزارش در آرامگاه خضر همان شهرستان واقع است.

توی کار با کسی شوخی نداشت

| پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ

توی کار با کسی شوخی نداشت

شهید محمد جعفر مرادیان

| شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۱۳ ق.ظ

محمدجعفر مرادیان

شهید اکبر مرادی نژاد

| جمعه, ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ

شهید اکبر مرادی نژاد

شهید رضا زنگنه

| چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ

شهید رضا زنگنه

شهید عبدالرسول مصطفایی

| جمعه, ۱۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ق.ظ

شهید عبدالرسول مصطفایی

اعمال انسان

| پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۵۱ ب.ظ

دست نوشته شهید امامی1

شهید فریدون کاردانی

| چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۵ ق.ظ

شهید فریدون کاردانی

شهید علی عسکر بختیاری

| شنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۳ ق.ظ

شهید علی عسکر بختیاری

با پیگیـری های صـورت گرفته توسط مسجد شباب اهل الجنه تابلوی بلـوار رسالت به یاد مرحوم خادم الشهداء حاج احمد یلالی که از فعالان فرهنگی، جهادی، اجتماعی شهرستان بوده مزین شده و ان شالله در روزهای آینده میدان جلوی مسجد، نورپردازی انجام میشود تا شاهد نظم بهتری باشیم و از تصادفات بعدی جلوگیری بعمل آیـد..

خیابان خادم الشهداء

کمک به احداث مسجد

| سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۲، ۰۲:۰۸ ب.ظ

مسجد شباب

قلب مهربان و روح بزرگی

| شنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۰۳:۲۳ ب.ظ

حمید خیلی با محبّت بود در یکی از تابستان ها که مدارس تعطیل بود چند ماه را کار کرده بود وقتی دستمزدش را گرفت به جای این که برای خودش خرج کند و مثل پسرهای هم سن و سالش به فکر سر و تیپ خودش باشد، بیشتر دستمزدش رو داد وبرای من گردنبند طلا خرید. چون می دید با حقوق کارگری،آقام نمی تونه از این خرج ها بکنه و فکر می کرد خواهرش ممکنه احساس کمبود بکنه.

  حمید قلب مهربان و روح بزرگی داشت. 《خاطره ازخواهر شهید》

پالایشگاه آبادان

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۵۰ ق.ظ

پالایشگاه آبادان

کلیسای ارامنه آبادان

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۵۰ ق.ظ

کلیسای ارامنه آبادان

شهری محاصره شده

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۹ ق.ظ

شهری محاصره شده

شهید یاسینی فرزند آبادان

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۹ ق.ظ

شهید یاسینی فرزند آبادان

گلزار غریب ابادان

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۸ ق.ظ

گلزار غریب ابادان

قومیت های مختلف

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۷ ق.ظ

قومیت های مختلف

عملیات حصر آبادان

| دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۳ ق.ظ

عملیات حصر آبادان

علاقه به عکاسی

| سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ

علاقه به عکاسی

چهره مصمم

| يكشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۴۹ ق.ظ

چهره مصمم