می آید بویی خوش از مفقودالاثرها
| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۱۶ ق.ظ
مادرم خودش صبح زود رضا -کوچکترین برادرم که 14 سال تمام داشت - را سوار بر ماشین کرد و او را به مقر اعزام جبهه رساند! در زمان مراجعت به منزل آشنایی از او پرسید: کجا بودی؟
گفت بی اختیار و بلادرنگ جواب دادم: رفتم اسماعیلم را به قربانگاه برم!
رضا سپهر سبحانی در چهارم تیرماه سال 67 در آغاز پانزدهمین بهار زندگی اش در منطقه عمومی مجنون به شرف شهادت نائل آمد و طی سه سال بیخبری از او ، در دوم اردیبهشت سال 70 با بازگشت پیکرپاکش، مادر و پدرش از انتظاری طاقت فرسا رهایی یافتند...
پس از آن سالهای قهرمانی/ خدا میخواست در غربت نمانی
از آن سرو سرافراز تو هرچند / نشانی ماند و مشتی استخوانی!
- ۹۹/۰۴/۰۴