شکنجه راننده شیخ قنوتی
| جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۰ ب.ظ
آلبوغبش لحظه به لحظه جنایت های عراقی ها را چنین به یاد می آورد: «پس
از شهادت شیخ، عراقی ها مرا به کنار دیواری گذاشتند . به گونه ای که پشتم
به آنها بود. یکی از آنها به نام عدنان کنار بلوار خیابان چهل متری ده پانزده
متر با من فاصله داشت. او اسلحه اش را خشاب گذاری کرد وخواست به
سمت من تیراندازی کند. من فکر نمی کردم شلیک کند اما او پاهایم را نشانه
رفت ودوازده تیر از گردن به پایین به بدن من زد. با تیری که قبلا به زانویم
اصابت کرده بود، سیزده گلوله خورده بودم. من به زمین افتادم و خون از بدنم
جاری شد. در حال جان دادن بودم که دیدم یک سرباز عراقی لگدی به من
زد. خودم را به مردن زده بودم که عراقی دیگری آمد و بر سر و روی من ادرار
کرد. من تحمل کردم ونفس را در سینه ام حبس کردم وآنها خیال کردند که
من مرده ام...
از شهادت شیخ، عراقی ها مرا به کنار دیواری گذاشتند . به گونه ای که پشتم
به آنها بود. یکی از آنها به نام عدنان کنار بلوار خیابان چهل متری ده پانزده
متر با من فاصله داشت. او اسلحه اش را خشاب گذاری کرد وخواست به
سمت من تیراندازی کند. من فکر نمی کردم شلیک کند اما او پاهایم را نشانه
رفت ودوازده تیر از گردن به پایین به بدن من زد. با تیری که قبلا به زانویم
اصابت کرده بود، سیزده گلوله خورده بودم. من به زمین افتادم و خون از بدنم
جاری شد. در حال جان دادن بودم که دیدم یک سرباز عراقی لگدی به من
زد. خودم را به مردن زده بودم که عراقی دیگری آمد و بر سر و روی من ادرار
کرد. من تحمل کردم ونفس را در سینه ام حبس کردم وآنها خیال کردند که
من مرده ام...
- ۹۳/۰۳/۱۶