برای افتتاح تو سزاوارتری
ستوان عباس زارع
پایگاه
چابهار به سبب قرار گرفتنش در منطقۀ محروم ، از جمله پایگاه هایی بود که امکانات
کمتری نسبت به سایر یگانهای نیروی هوایی داشت. مسئولان وقت نیروی هوایی تصمیم
گرفته بودند تامحرومیت را از چهره این پایگاه مهم و استراتژیک بزدایند. از این رو
جناب سرهنگ یاسینی که از فرماندهان کاردان نیروی هوایی محسوب می شد و در امر
سازندگی در نهاجا زبانزد خاص و عام بود در سال 1365 به عنوان فرمانده این پایگاه
برگزیده شد. روزی خدمت ایشان رسیده و گفتم : جناب سرهنگ ! همانطور که می دانید
خانواده های پرسنل امکانات رفاهی مطلوبی ندارند . اگر ممکن است دستور بفرمایید
استخر شنا و باشگاه ورزشی در پایگاه درست کنند . در حالی که با تکان دادن سر پیشنهاد
مرا تأیید می کرد رو به من کرد و گفت : در این فکر هستم
بلافاصله دستش روی دکمه آیفون (آوابر ) رفت و فرمانده پشتیبانی را به دفتر کارش احضار کرد . چند دقیقه بعد فرمانده پشتیبانی وارد اتاق فرمانده پایگاه شد و گفت :
- قربان ! امری داشتید . بفرمایید .
شهید یاسینی گفت : جناب سرهنگ ، از امروز 26 روز فرصت دارید استخر باشگاه افسران را حاضر کنید . پس از گذشت زمان مورد نظر برای بازدید می آیم . می خواهم در آن روز پرسنل و خانواده ها در آن شنا کنند .
- چشم قربان .
از آن روز به بعد با تلاش شبانه روزی پرسنل تأسیسات و حمایتهای شهید یاسینی کار ساخت و ساز استخر آغاز و در زمان تعیین شده ( 26 ) آماده بهره برداری شد .روز عید فطر بود که شهید یاسینی وجمعی از پرسنل و فرزندان ذکور آنان برای افتتاح استخر درمحل گرد آمده بودند . رئیس تربیت بدنی پایگاه از جناب سرهنگ یاسینی درخواست کرد پرچم سه رنگ را با قیچی قطع و رسماً استخر را افتتاح کنند . فروتنی و تواضعی که در وجود این فرمانده خوب وجود داشت باعث شد تا از این کار سرباز زند و هر چه اصرار کرد نپذیرفت و مرتب می گفت : من کاری نکرده ام ، آنهایی که زحمت کشیده اند باید استخر را افتتاح کنند .
در این حال نگاهش را به درون جمعیت چرخاند و کارگر لوله کشی که از کارگران محلی و بلوچ بود و در ساخت استخر زحمت فراوانی کشیده بود به جلو فرا خواند . وقتی آن کارگر نزدیک آمد قیچی را به دستش داد و گفت : عموجان ، ببر شما برای این کار از هر کس دیگر سزاوارتری . پرسنل از این عمل شهید یاسینی چنان دچار شور و شعف شدند که اشک شوق در چشمانشان حلقه زد . لحظه ای بعد با صلواتی غرّا نوار سه رنگ پاره شد و در آن روز ، جمع حاضر به همراه فرمانده فداکار خود تنی به آب زدند و شنا کردند .
منبع: کتاب انتخابی دیگر
تحقیق و تألیف : گروه پژوهش و نگارش انتشارات عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش
- ۹۳/۰۲/۰۱