نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۱۲۹ مطلب با موضوع «فرماندهان شهید آبادان» ثبت شده است

دستنوشه ای از سردار رشید اسلام شهید حسین امامی

| پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۱۴ ب.ظ



در روایت است که خدا دوست دارد آن مؤمنی را که یک لباس بیشتر ندارد. وقتی می شوید مجبور است خودش را به لحافی بپیچد تا لباسش خشک شود و بتواند بپوشد ، و در مطبخ او بیش از یک غذا پخته نمی شود نه اینکه چندین غذا در عرض هم پخته شود.

عذر می خواهم؛ بیش از این نتوانستم کمک کنم

| سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

ستوان حسین اصلانی

تازه به تهران منتقل شده بودم. هزینه های سنگین زندگی و بیماری فرزندم از طرفی
و انتقال نیافتن گواهی حقوقم از بوشهر به تهران از سوی دیگرمرا در تنگنای سخت
اقتصادی قرار داده بود.

گزیده ای از وصیت نامه شهید عبدالعلی تمیمی

| سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ

عبدالعلی تمیمی/فرمانده آموزشهای آبی خاکی لشکر۳۲انصارالحسین


خداوندا مارا جزو سربازان خود قرار بده  که سربازان  تو همیشه پیروزند.

به خاطر اسلام که مطهری ها و بهشتی ها و رجایی و باهنرها وهزاران شهید والا مقام دیگر از دست می دهیم  تا اسلام پا بر جا باشد . با این اوصاف دیگر چه باعث درنگ باشد و نمیگذارد خود را به قافلهی  انها برسانیم



گزیده ای از وصیت نامه شهید جمال گودرزی

| سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۴ ب.ظ

جمال گودرزی

مقام معظم رهبری در جمع خانواده شهید یاسینی

| جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ


- من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم من همین
حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می گفتم خیلی به این
جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره
ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است


گزیده ای از وصیت نامه شهید حمید قبادی نیا

| دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ


شکر خدا که راه انبیا را با حجتی  چون خمینی به ما نشان داد .  حمد و سپاس خدا را که مارا در انتخاب راهش  یاری و توان داد . خدا یا امیدوارم  که مرا به  درگاهت بپذیری  وبا شهدای  صدر اسلام محشور گردانی.

خانواده ار جمندم ..................................................

اگر شهیدان جان نمیدادند ما بردگان همیشه تاریخ بودیم


حمید قبادی نیا

شهید یاسینی در کلام رهبری

| شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ب.ظ

مقام معظم رهبری در مراسم این شهید بزرگوار در وصف او فرمودند:

- فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می شود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار می شود.

فرازی از وصیت نامه شهید اکبر علیپور

| پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۹ ب.ظ

گزیده ای از وصیت نامه شهید اکبر علیپور

ازآنجا که پایان کار هر بنده ی خدا فنای دراین دنیاست و هرکس این امانت را تحویل صاحب اصلیش نماید

ما نیز باید همیشه  فکر این مسئله باشیم و باتذکر هرلحظه  این مطلب از لغزشهای خود در زندگی کم  کرده

ودر پی فعالیت بیشتر در جهت تکمیل  کردن مقام آدمیت  و هر یک از ما جهت تکمیل آن بر انگیخته شده

  سعی و کوشش فراوان نماییم



فرازی از وصیت نامه شهید خسرو امینیان

| چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ

سفارش من ادای نماز اول وقت و شرکت در نماز جمعه می باشد.


گزیده ای از وصیت نامه شهید خسرو امینیان

اهمیت به مسائل کشور

| سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ب.ظ


من مسئول تبلیغات گردان بودم، وهر روز برای آوردن روزنامه به تیپ میرفتم.
بعد از اینکه از تیپ برمی گشتم تمام روزنامه ها را بین بچه ها تقسیم می
کردم.یکی از افرادی که خیلی مشتاق خواندن این روزنامه ها بود فرمانده
گردان بود. ایشان دوست داشت روزنامه هر روز را مطالعه کند. حمید در
اوقات فراغت آنها را جزء به جزء می خواند.ایشان به من گفته بودکه سخنان
امام ووصیت نامه شهیدان که در روزنامه ها نوشته شده است را جدا کنید وبه
من بدهید تا آنها را در برنامه صبحگاهی برای بچه ها بخوانم تا یاد آنها را
فراموش نکنیم وبا خواندن آنها بچه ها قوت قلب بگیرند.ایشان روزنامه ها را
بعد از مطالعه جمع آوری ودر صندوق خود نگهداری می کردند. ایشان می
گفتند:درست است که ما در جبهه هستیم ولی باید همیشه از اوضاع کشورمان
با خبر باشیم تا منافقان نتوانند از داخل کشور به ما ضربه بزنند

حمید طاهری

عبدعلی هستم
همانطورکه ازعکس شهیدهم پیداست، همیشه لبخندی به چهره داشت، ساده
وخاکی و خوشرو.فرمانده تیپ بود. درعملیات باصلابت واقتداربود و بعدش
افتاده ومتواضع. با یک موتورگازی درشهر رفت وآمد می کرد. ارادت زیادی
به امام علی (علیه السلام) داشت. خودش را معرفی که میکرد میگفت:
بنام خدا، من عبدعلی هستم (دال با کسره)
خانواده اش به دارخوین رفته بودند. اجازه نمی دادند نیروی غیرنظامی به
آبادان واردشود. برای اینکه مادرش بتواند در تشیع جنازه اش شرکت کند،
او را به عنوان مرده در آمبولانس قرار دادند و از دارخوین به آبادان آوردند
. تشیع این فرمانده تیپ، شبانه و غریبانه انجام شد

تمیمی

کرامت حمید

| جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۲۰ ب.ظ

حمید طاهری

یک شب با حمید نشسته بودیم که حکایت عجیبی را در مورد خودش برایم

تعریف کرد وگفت :چند شب قبل که داشتم از اهواز به آبادان می آمدم به

علت کار زیاد،خیلی خسته بودم. به پنج کیلومتری آبادان که رسیدم،تابلوی پنج

کیلومتری را دیدم ودیگر چیزی نفهمیدم.کمی خوابم برده بود وشاید ساعت

یک یا دو نیمه شب بود.زمانی به خودم آمدم که خود را روبروی مسجد امام

حسن عسگری)علیه السلام(آبادان یافتم. در حالیکه سرودستانم روی فرمان

ماشین قرار داشت با صدای موتور ماشین از خواب بیدار شدم. یک لحظه یادم

آمد که من فقط تابلوی پنج کیلومتری شهر را دیده بودم ولی الآن درون شهر

وروبروی مسجد هستم.این که چگونه این اتفاق افتاده بود و با وجود این همه

ایست وبازرسی من وارد شهر شده بودم، نمی دانم. اول فکر کردم خیالاتی

شده ام، اما زمانی که چشم باز کردم احساس کردم صورتم از اشک کاملا

خیس شده است . خواب شهید محمود کارده )جانشین گردان(را دیده بودم و

با او در مورد مسائل وحکایت های زیادی صحبت کرده بودم . از جمله اینکه

به ایشان گفتم:چرا ما را تنها گذاشتی و رفتی و... بر اثر این صحبت ها بود که

در خواب گریه کرده بودم .وقتی بیدار شدم صورتم خیس بود.البته ،حمید به

علت تواضع ومعرفتی که داشت، این مسئله را طوری بیان می کردکه ما هیچ

گونه فکر خاصی درباره ایشان نکنیم. اما حال مردان خدا را خدا می داند وبس


شهید محمود کارده

عکسی از شهید حسین امامی

| پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ

شهیدامامی

عکسی متفاوت از فرماندهان جبهه

| جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۰۲ ق.ظ

فرماندهان

به مناسبت 3 خرداد

| جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۹ ب.ظ
زندگینامه شهید محمدحسن شریف قنوتی
فرمانده گروه الله اکبرواولین شهید روحانی دفاع مقدس

شیخ محمدحسن شریف قنوتی ، که بعدها به ویژه در روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به « شیخ شریف » شهرت یافت ، در ۳ تیر ۱۳۱۳ در روستای قصبه ، از توابع اروندرود آبادان ، در خانواده ای روحانی و متدین چشم به جهان گشود . در دوران کودکی به کسب علوم و معارف دینی روی آورد و مقدمات اسلام را نزد عمویش ، عبدالستار اسلامی ، سپس عبدالرسول قائمی در آبادان فراگرفت . در ۱۳۳۷ ش با توجه به رونق علمی حوزه علمیه بروجرد دوره سطح و بخشی از خارج را به پایان رساند ، سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد و محضر درس آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی و نیز امام خمینی (س) ، را درک کرد و تا مرتبه اجتهاد پیش رفت .
وی مبارزات سیاسی خود را از زمان فعالیت فدائیان اسلام آغاز نمود و همکاری های اندکی با آن گروه ، به ویژه شهیـد سیـد مجتبی میرلوحی ( نواب صفوی ) داشت . او در کنار مبارزات سیاسی فعالیت های اجتماعی را نیز ادامه داد و در ۱۳۳۷ ش پس از اتمام درس خارج در محضر آیت الله گلپایگانی ، از سوی ایشان برای امور تبلیغ به سرنجلک و سپس اردکان فـارس اعزام گردید . او چندین سال در روستاها و بخش های اردکان فارس به تبلیغ و ترویج احکام اسلامی پرداخت و در کنار آن فعالیت های اجتماعی زیادی انجام داد و در روستاها برای مردم مسجد ، حمام و دبستان ساخت و در رفع برخی از مشکلات آنان کوشید . او به منظور کمک به معیشت خانواده های فقیر صنعت قالیبافی را با ایجاد دارهای قالی در منازل توسعه داد . همین اقدامات سبب شده بود که وی محبوبیت و مقبولیت خاصی در میان مردم آن سامان بیابد . شریف قنوتی برای مردم اردکان فارس و حومه مصلحی خیراندیش ، معلمی آگاه ، مبلغی متقی ، عالمی دلسوز و مرجعی برای حل مشکلات و نیز شریک غم ها و شادی های آنان بود .
از اقدامات مفید و خیرخواهانه شریف قنوتـی در اردکان فارس ، تشکیل و تأسیس چند مسجد ، مهدیه ، حوزه علمیه و صندوق قرض الحسنه بود .

سال ۱۳۳۶ در آبادان متولد شد. مادرش او را به گونه ای تربیت کرد که  از کودکی عشق و علاقه نسبت به قرآن واهل بیت پیامبر (ص) در دلش می‌درخشید. در سن کودکی بود که  جذب مسجد صاحب الزمان آبادان شد.
در سن نوجوانی پدرش را از دست داد وبا تلاشهای مادر وبرادرش محمد بزرگ شد.
او تحصیلاتش را در این شهر انجام داد وموفق به گرفتن مدرک پایان دوره ی متوسطه شد. با شناختی که در مسجد صاحب الزمان(عج) از ظلم وفساد حاکم در کشور به واسطه حکومت پهلوی به دست آورده بود, در طول دوره ی تحصیل مبارزات مخفیانه ای را با حکومت دیکتاتوری شاه آغاز کرد اما در ۲۰ سالگی بود که تمام وقت خود را به مبارزه برعلیه طاغوت اختصاص داد.

تمیمی

آن زمستان سخت هم گذشت

| جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ب.ظ

در پایگاه همدان بودم با شروع فصل زمستان هوا بسیار سرد شده بود. حتی برودت هوا گاهی به 20 درجه زیر صفر می رسید و انتظار می رفت سردتر هم بشود . راهها یخ بندان بود و تانکرهایی که گازوئیل می آوردند به سختی خود را به پایگاه رسانده و سوخت را به موتورخانه ها می ریختند . گازوئیل مصرفی موتورخانه ها هم قبل از رسیدن به موتورخانه یخ می زد و شوفاژها از کار می افتادند . تهیه سوخت اماکن غیر اداری پایگاه هم به عهده پیمانکار بود که به صورت شخصی اداره می شد . یک روز شهید یاسینی مرا خواست و گفت :

- شاطری ! امسال هوا خیلی سرد است و سوخت رسانی به پایگاه هم وضعیت درستی ندارد باید کاری کنیم که پرسنل به دردسر نیفتند و زن و بچه ها سرما نکشند . گفتم :

- جناب سرهنگ ، مسئولیت بخش غیر اداری به عهده پیمانکار است و ربطی به ما ندارد . در جوابم گفت :

- نه شاطری ، بهتر است مقداری از نفت سهم اداره را به مردم بدهید تا چنانچه به هر دلیل شوفاژخانه ها خاموش شدند پرسنل بتوانند با بخاری نفتی خانه های خود را گرم کنند .

دوباره حرفم را تکرار کردم و گفتم : جناب سرهنگ ، نفت مورد نیاز را باید پیمانکار تهیه کند .

- با پیمانکار صحبت کرده ایم او نمی تواند نفت تهیه کند ، سهم اداره را از شرکت نفت بگیر و به صورت امانی در اختیار پیمانکار قرار بده تا به مردم برساند بعد که وضع بهتر شد امانت را پس می دهد .

با اینکه دستور برابر روش نبود لکن لحظه ای شک نکردم و این کار را با دل و جان انجام دادم و آن سال با تدبیر و درایت شهید یاسینی هیچ کس به دردسر نیفتاد و هر وقت شوفاژها خاموش می شدند خانواده های پرسنل از بخاری نفتی استفاده می کردند . آن زمستان سخت با تمام مشکلاتش به خوبی و خوشی گذشت و جای خود را به بهار دلپذیر داد . چندین سال بعد به تهران منتقل شدم و شهید یاسینی هم به سمت معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی انتخاب شده بود . یک روز صبح او رادیدم و سلام کردم . تا چشمش به من افتاد خندید و گفت : چطوری شاطری هنوز هم به مردم نفت قرض می دهی یا نه ؟ من نیز خندیدیم و گفتم : اگر شما دستور بدهید چراکه نه !

منبع: کتاب انتخابی دیگر

تحقیق و تألیف : گروه پژوهش و نگارش انتشارات عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش

سرلشکر شهید

| شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ

عکسی از شهید یاسینی

همت عالی

| پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ


آدم چندوجهی ای بود. از سویی جنگنده و نظامی به تمام معنا و از دیگر سو لطیف و هنرمند! توی یک درگیری که آتش تهیه شدید دشمن نفسمان را بند آورده بود. یک شیار ، دور از دید دشمن گیر آورده بود و خشاب هفتادتایی گذاشته بود روی اسلحه و ÷شت سرهم می فرستادشان جهنم. کلی جنازه از بعثی ها روی هم تلنبار کرد.

کردستان که بودیم، کمترین فراغتی که دست می داد، قلم مو و رنگی می خرید و می رفت روی دیوار خونه های کردها را رنگ زمینه می زد و یک شعار یا حدیثی می نوشت. خطش معمولی بود اما همتش عالی

حسینعلی حیدری

برای افتتاح تو سزاوارتری

| دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۴۰ ب.ظ

ستوان عباس زارع

پایگاه چابهار به سبب قرار گرفتنش در منطقۀ محروم ، از جمله پایگاه هایی بود که امکانات کمتری نسبت به سایر یگانهای نیروی هوایی داشت. مسئولان وقت نیروی هوایی تصمیم گرفته بودند تامحرومیت را از چهره این پایگاه مهم و استراتژیک بزدایند. از این رو جناب سرهنگ یاسینی که از فرماندهان کاردان نیروی هوایی محسوب می شد و در امر سازندگی در نهاجا زبانزد خاص و عام بود در سال 1365 به عنوان فرمانده این پایگاه برگزیده شد. روزی خدمت ایشان رسیده و گفتم : جناب سرهنگ ! همانطور که می دانید خانواده های پرسنل امکانات رفاهی مطلوبی ندارند . اگر ممکن است دستور بفرمایید استخر شنا و باشگاه ورزشی در پایگاه درست کنند . در حالی که با تکان دادن سر پیشنهاد مرا تأیید می کرد رو به من کرد و گفت : در این فکر هستم

 



شهیدیاسینی



خداوند اینجور مقدر کرده

| يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ب.ظ

مقام معظم رهبری در جمع خانواده این عزیز نیز فرمودند:

- من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم من همین حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می گفتم خیلی به این جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است.

گزیده ای از وصیت نامه شهید سیدعلیرضا یاسینی

| چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۰۰ ق.ظ

من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟

اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم.

به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود.»


شهیدیاسینی

عکسی از شهید یاسینی در حضور مقام معظم رهبری

| يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۳۶ ب.ظ


یاسینی

از ویزای سوئد تا برات کربلا !!

| يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۳۶ ب.ظ



خداوندا! تو راسپاس می گویم که مرا در برهه ای آفریدی که معنی واقعی زائر بودن را درک کنم.

سردارشهیدحاج حبیب الله کریمی

- تولد: 7 اسفند 1337 آبادان
- تحصیلات:دبستان سلطانی،دبیرستان دکترفلاح آبادان،اخذ بورسیه دکترای رشته داروسازی سوئد
- شروع جنگ تحمیلی در31 شهریور1359 و انتخاب کردن حضوردرکشورودفاع ازکیان اسلامی
- عضویت درسپاه پاسداران انقلاب اسلامی درسال1360
- خدمت درقسمت ادوات وتوپخانه تیپ 15 امام حسن (ع)
- دعوت به همکاری ازسوی شهیدحسن شفیع زاده وسپردن ماموریت تشکیل واحدتوپخانه 63 خاتم الانبیا به ایشان
- ارتقاء واحد به تیپ توپخانه 63 خاتم النبیاء درپی فعالیتهای مستمرایشان
- مجروحیت های متعدد درعملیاتهای مختلف
- ایفای نقش بسیارمهم وتعیین کننده درعملیات والفجر8 وآزادسازی مهران و...
- شهادت: 22 فروردین 1366 کربلای 8

***************************

*پدرش سالها پیش از تولد او در سفر کربلا، بر تربت حبیب‎بن مظاهر به‎شفاعت این یاور صدیق اباعبدالله(ع) پسری را از خدا طلب کرده بود. به‎همین دلیل نام او را حبیب‎الله گذارد.

**در دوران انقلاب ، او به روشنگری سربازان می پردازد . وقتی که به گروه او دستور تیر اندازی به سوی مردم می دهند ، هیچ کدام از نیروهای تحت امرش در مقابل مردم نمی ایستند .
***حبیب الله در روشنگری دوستان و بستگان نسبت به ماهیت رژیم شاه ، از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کرد . وی به عنوان عضو فعال و موفق (( حسینیه اصفهانیها )) در آبادان ، به فعالیتهای ضدرژیم ستمشاهی می پرداخت.
****در قسمتی از سفرنامه شهید که آن را به شوق این سفر روحانی نگاشته است چنین می خوانیم :
« خداوندا! تو راسپاس می گویم که مرا در برهه ای آفریدی که معنی واقعی زائر بودن را درک کنم ، تا بتوانم خانه تو را ببینم و انشاءالله که معرفتش را در این سفر پیدا کنم تا بتوانم به ملاقات صاحب خانه نیز بشتابم . »

*****آقای نوشادی که در آخرین لحظات در کنار شهید کریمی بوده است خاطره شهادت فرمانده توپخانه تیپ 63 خاتم الانبیا را این گونه تعریف می کند. « شب از نیمه گذشته بود و من به همراه حاج حبیب از جلسه فرماندهی که در قرارگاه خاتم برگزار شده بود در امتداد جاده اهواز خرمشهر به سمت مقر یگان در حرکت بودیم. نزدیک موقعیت شهید نبوی رسیده بودیم که ناگهان متوجه شدیم دشمن از گلوله های شیمیایی استفاده کرده و منطقه کاملا آلوده است. در همین اثنا متوجه شدیم نگهبان محل هم قبل از اینکه بتواند عکس العملی نشان دهد بر اثر استنشاق گاز شیمیایی شهید شده و نیروهای بی اطلاع از آلودگی شیمیایی در سنگرها مشغول خواب و استراحت هستند. دیگر درنگ جایز نبود به سرعت از خودرو پیاده شدیم. حاجی از سمت سنگر بهداری و من از سمت سنگر مخابرات سنگر به سنگر نیروها را بیدار و آماده پدافند شیمیایی می کردیم. حاجی وقتی خود را به آخرین سنگر رسانده بود، بر اثر استنشاق بیش از حد گازهای شیمیایی که عمدتا هم عامل سیانور بود، بی حال شد و روی زمین افتاد و تلاش برای نجات حاجی هیچ ثمری نداشت.»

به مناسبت درگذشت مادر شهیدان امامی

| شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ق.ظ

زندگی نامه سردار شهید  حسین امامی

در خانواده ای پر فضیلت قدم به عرصه ی وجود گذارد. نامش را حسین گذاشتند تا روزی همانند سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام خون خود را تقدیم به اسلام نماید.

در بیست و ششم آذر ماه سال 1336 در شهر آبادان متولد شد. کودکی فوق العاده زیبا و دوست داشتنی که تولدش سبب خیر و برکت در خانواده گردید. دوران تحصیلات خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. سال 1353 موفق به اخذ دیپلم طبیعی گردید.

جوانی که به مهربانی و صفا و صمیمیت شهرت داشت در سال های قبل از انقلاب ندای «هل من ناصر» امام را به گوش جان شنید و در زمره ی یاران او قرار گرفت و با شرکت در راهپیمایی ها همراه و همگام با مردم خداجوی جزء تاریخ سازان ایران زمین شد.

عکسی یادگاری با حضور سرداران رشید اسلام

| چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۵۹ ق.ظ

افراد حاضر در عکس:

سرداران رشید اسلام شهیدان احمد کاظمی، مهدی باکری، مهدی زین الدین، حسین امامی و ...

شهیدحسین امامی

شهید سید علیرضا یاسینی در کلام رهبری

| سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ق.ظ


شهید یاسینی

فقط یک تانکر بفرست آن طرف بصره

| يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۳۹ ب.ظ

سرهنگ خلبان مسعود اقدام

در ماه های اول جنگ از پایگاه بوشهر پروازهای زیادی روی خاک عراق و نیروهایش انجام می شد که در نتیجه تعداد زیادی از همکاران شهید یا اسیر شده بودند . لذا تعدامان کم بود و در روز باید چندین مأموریت انجام می دادیم . شهید یاسینی از جمله خلبانانی بود که روزی چند بار پرواز می کرد . یک روز رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت ( بنی صدر ) و رئیس ستاد وقت نیروی هوایی (سرهنگ هوشیار) برای تقویت روحیۀ خلبانها به پایگاه بوشهر آمدند . پس از دیدن مکانها و قسمتهای مختلف پایگاه به اتاق توجیه رفتیم .


بخشی از وصیت نامه شهید یاسینی

| شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ق.ظ

در بخشی از وصیت نامه شهید یاسینی می خوانیم:

من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(سلام الله علیه) را یاری می کردیم؟

اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم.

به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود.»


شهیدیاسینی

یاران شهید

| جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۴۶ ب.ظ


یاران شهید