نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

اولین فرمانده شهید روحانی دفاع مقدس

| پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۸ ق.ظ

 

 ۲۴مهرماه سالروز شهادت حجت الاسلام والمسلمین شهید شریف قنوتی

👈 حجت الاسلام والمسلمین شهید محمد حسن شریف قنوتی در سوم تیر ماه ۱۳۱۳در خانواده ایی مذهبی و انقلابی در اروندکنار به دنیا آمد.

شهید والامقام شریف قنوتی از نخستین روحانیون مبارزی بود که با شجاعت در مقابل متجاوزان بعثی صدام در دفاع از خرمشهر با ایثارخودو یاران با اخلاصش دلاورانه با تشکیل گروه چریکی بنام الله اکبر ایستادگی و مبارزه نمودند ، تا اینکه در ۲۴مهرماه ۵۹ مظلومانه به شهادت رسید که پیکر مطهر این شهید بزرگوار با حمله مدافعان اسلام از بعثی های جنایتکار صدام پس گرفته شد و در روز ۲۷مهر ماه ۱۳۵۹در گلزار شهدای آبادان در میان یاران باوفایش خاکسپاری شد .

اطعام رضوی

| چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۳ ق.ظ

اطعام رضوی

چهارشنبه های امام رضایی
پخت غذای گرم ویژه نیازمندان

هر هفته چهارشنبه ها در قالب اطعام رضوی  غذا ویژه نیازمندان پخت و توزیع می گردد.
علاقمندان جهت مساعدت در این طرح می توانند  با شماره های زیر ارتباط  برقرار نمایند.
09380310979
09154470534

شهید دهه هفتادی مدافع حرم احمد مکیان

| شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۵ ب.ظ

 شهید احمد مکیان

معرفی شهید

نام و نام خانوادگی : احمد مکیان

نام پدر: مجید

محل تولد: آبادان

تاریخ تولد : ۷۴

تاریخ شهادت: ۹۵/۰۳/۱۸

محل شهادت: سوریه

محل دفن: قم

 

شهید بهزاد یوسفیان

| شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۱۱ ق.ظ

به تماشای تو برداشته ام فانوسی! 

     بهزاد در آبادان متولد شد و تحصیلاتش را تا اخذ دیپلم ادامه داد.

🔸با عضویت در بسیج سپاه پاسداران آبادان به جبهه رفت و مدت ۱۱ ماه در جبهه های نور خدمت کرد. "بهزاد یوسفیان" در روز شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ هنگامی که برای دیدار با خانواده به اصفهان بازگشت، توسط منافقین کوردل در سن ۱۹ سالگی به شهادت رسید.

❇️پدر و مادر عزیزم! هیچ نگران من نباشید که به کجا رفته ام چرا که این راه، حق است و به راه حق رفتن، نگرانی ندارد.

🔹تا می‌توانید از اسلام و انقلاب اسلامی و امام که همان پاره تنمان است حفاظت کنید و مسجدها را، -که به قول امام «مسجد سنگر است»- را خالی نکنید.🔹باید خوب حواستان جمع باشد که در این موقع افرادی فرصت طلب در میان شما رخنه نکنند که شما را پشیمان کنند و بخواهند آشوب به پا کنند. به امید دیدار! بهزاد یوسفیان».  

      💠ای که زانو زده خورشید به پایت شب و روز
به تماشای تو برداشته‌ام فانوسی
اگر از هر طرفی باد مخالف بوزد!
کی به هم می‌خورد آرامش اقیانوسی
آسمان منتظر فوج کبوترها نیست
کاش از نسل تو پر باز کند قُقنوسی

به گزارش بسیج از خوزستان و به نقل از روابط عمومی حوزه هنری خوزستان، احمد یلالی، مسئول دفتر مطالعات پایداری حوزه هنری خوزستان با اشاره چهلمین سالگرد دفاع مقدس اظهار کرد: این جنگ طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم بود و طی آن دو ابرقدرت دنیا یک طرف مناظره را پشتیبانی می‌کردند.

مسئول دفتر مطالعات پایداری حوزه هنری خوزستان با بیان اینکه در دوران دفاع مقدس فرماندهان و شهدای بسیاری برای حفظ میهن جان خود را فدا کردند افزود: نیاز است این اسوه‌ها، بزرگان، ایثارگران، شهدا و امرای آن دوران برای نسل‌های کنونی و آینده معرفی شوند.

وی اظهار کرد: جهت یادآوری این الگوهای موفق و دستگیری از آنها برای حل مشکلات فعلی و پیش روی جامعه، حوزه هنری خوزستان با همکاری مرکز آفرینش‌های هنری بسیج استان اقدام به تولید کاری به نام «هشت بهشت» در قالب موشن‌گرافیک کرد.

یلالی با اشاره به اینکه در این مجموعه به معرفی هشت سرلشکر شهید استان خوزستان در دوران دفاع مقدس و بعد از آن پرداخته شد‏، گفت: خلبان شهید علیرضا یاسینی و شهیدان علی هاشمی، مجید بقایی، محمد جهان‌آرا، اسماعیل دقایقی، سید حسین علم‌الهدی، حسن درویش و احمد سوداگر در این مجموعه معرفی شده‌اند.

تاب آوردم شب دلتنگی ام را تا سحر

| شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۵ ق.ظ

 

تاب آوردم شب دلتنگی ام را تا سحر

گزارش عملکرد پخت غذا ویژه نیازمندان

| جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۰۷ ق.ظ

گزارش عملکرد پخت غذا ویژه نیازمندان

پویش کیف مهربانی

| جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۰۴ ق.ظ

جمع آوری و خرید لوازم‌التحریر برای دانش آموزان نیازمند

با توجه به نزدیکی آغاز سال تحصیلی دانش آموزان
گروه های جهادی آمادگی دریافت کمک های نقدی و غیر نقدی هموطنان را اعلام می نمایند.
بیاییم مهربانی رو به فرزندان خود بیاموزیم

کیف مهربانی

سالروز شهادت مجید سیلاوی

| چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۳۴ ق.ظ

اَلان اِنکَسَر ظَهری!  

   براساس یکی از صفات قرآن، نامش را مجید گذاشتند. از کودکی به ورزش کشتی علاقه داشت و در عین حال، قرآن خواندنش هم عالی بود.🔸معدل دیپلمش نزدیک به ۲۰ شد. از او خواستند عکسش را برای چاپ در روزنامه ها بدهد که قبول نکرد.🔸امکان بورسیه در چند دانشگاه معتبر داخلی و خارجی برایش فراهم شد که جنگ شروع شد و قید ادامه تحصیل را زد.🔸در حین عملیات، چند نیروی بعثی اسیر شدند. چون در حال پیشروی بودند، نظر برخی بر کشتن آنها بود. مجید قضیه را متوجه شد و دوان دوان خودش را رساند و مانعشان شد. گفت: اینها در دست ما اسیرند.🔸سردار شهید مجید سیلاوی، از بنیانگذاران سپاه حمیدیه در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسید. او در اهواز متولد و به خاک سپرده شد.✳️به حاج قاسم سلیمانی گفتند: درست است که شما نیروی حاج علی هاشمی بودی؟ گفت: من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجید نیروی علی. مگر الکیه نیروی حاج علی بودن؟❇️بعد از شهادت مجید، حاج علی هاشمی گفت: شهادت مجید، کمرم را شکست! کرخه کوری که مجید را برده را به کرخه نور تبدیل می کنیم.(راوی: برادر شهید، حجه الاسلام سیلاوی امام جمعه محترم چوئبده)

مجید سیلاوی

به امید رسیدنِ خبرِ شهادتم!

| سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۳۹ ق.ظ

به امید رسیدنِ خبرِ شهادتم!

به علت فقر مالی نتوانست به مدرسه برود و فقط در مکتب، قرآن را فرا گرفت.

🔸برای کار راهی کشورهای همسایه و پس از بازگشت، به دستفروشی مشغول شد.

🔸در سال ۵۹ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد؛ ولی در حین تولد نوزاد، همسرش را از دست داد.🔸با شروع طولانی ترین جنگ قرن که بیش از ۶۰ کشور بر ایران تحمیل کردند، داوطلبانه به جبهه رفت و در به عنوان آر.پی.جی زن مشغول به خدمت شد.🔸سرانجام قاضی کوبی در جبهه کرخه نور و بر اثر اصابت گلوله به سر و سینه به شهادت رسید.💠این بعثی ها آنقدر ترسو هستند که وقتی الله اکبر را می شنوند، خود را تسلیم می کنند، در حالی که اگر لوله تانک را روبروی ما بگیرند، ما اسلحه بر زمین نمی گذاریم و قلب سپاه آنان را نشانه می گیریم. به امید روزی که خبر شهادتم به شما برسد! ( از وصایای شهید)

قاضی کوبی

سالروز شهادت محسن داودی دهاقانی

| سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۰۸ ق.ظ

از تبار محمد(ص)!

در فروردین سال ۱۳۳۹ در آبادان متولد شد. دوران تحصیل را در اصفهان و تهران سپری کرد. طی انجام مبارزات دوران انقلاب، یک بار توسط ساواک دستگیر شد.🔸در دانشگاه در رشته فیزیک قبول شد اما بعد از مدتی انصراف داد و به خدمت سربازی رفت. می گفت: این جنگ حسینیان با یزیدیان زمان است.🔸محسن داودی دهاقانی پس از سالها مبارزه، در تاریخ ۱۳۶۰/۶/۱۱ در صحراهای سوزان بُستان به شهادت رسید.💠درود خدا بر محمد و آل محمد و بر خمینی از تبار محمد(ص). درود بر شهدای اسلام که با نثار خونشان، راههای باطل را به نیستی کشاندند.🔹پدر و مادرم! اگر به فرزندتان علاقه دارید، بدانید از آنِ شما نیست؛ امانتی است در دست شما. مواظب باشید عشق فرعی، آن عشق اصلی را از یادتان نبرد.🔹در آغاز حمله بود که خبر شهادت دو یار اسلام و امام(رجایی و باهنر)را شنیدیم. بسیار متاثرم ولی روحیه انتقام از شیطان بزرگ در همه بچه ها بالا رفت.🔹عهد بستیم هرچه زودتر این مزدوران را در مرزها به جهنم بفرستیم و سپس مزدوران داخلی را.🔹خداوند لذت حرکت در راهش را به ما بچشاند که هر که به سرچشمه هستی دستی دراز کرد، تا غرق شدن در آن سرچشمه، آرام ندارد.

محسن داودی دهاقانی

برگزاری روضه های خیابانی

| جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۴۶ ق.ظ

 

روضه های خیابانی

 

موکب حاج قاسم سلیمانی

در جستجوی شهادت!

| سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۲ ق.ظ

در جستجوی شهادت!

  ۱۲-۱۰ساله بود که فهمیدیم چند روزه ناهار نمی خوره. گفتیم: حسن! روزه به تو واجب نیست. قبول نمی کرد؛ سحری خورده و نخورده، روزه می گرفت.🔸اون وقت ها، اتاق اختصاصی که هیچ، کمد جداگانه هم نداشتیم. اما حسن یک کمد اسرارآمیز داشت که ما کوچکترها فقط می دونستیم  داخلش چند تا شیشه ادکلن داره! بعد از شهادتش کلی اعلامیه امام و کتب شهید مطهری و شریعتی ازش در آوردیم.🔸نوحه های بخشو رو خیلی خوب می خوند. زن های همسایه می گفتند: خدا حسن رو به شما ببخشه که دل ها رو عاشورایی می کنه.🔸حسن بچه مسجدسلطانی بود. برای بچه ها، آموزش سینه زنی بوشهری می گذاشت. نحوه حرکت دست و پا و زمان حرکت کمر و..!🔸چندنفری می رفتن توی پاساژها و حسن با اون صدای بلندش داد می زد: بگووو! بقیه جواب می دادن: مرگ بر شاه! ؛ و فرار می کردن.🔸اون شب به یک مشروب فروشی هم حمله کردند و شیشه هاش رو شکوندند.برای فرار از دست مامورها، وارد سینما رکس شدند که درب سینما بسته شد و"حسن عباسی نیا"و چندنفر از همرزمانش درآن فاجعه شهیدشدند.💠وزنه بردار بود و خوش هیکل.برادرم جسدش را شناسایی کرد ولی همان وقت سکته کرد وتا سالها در حرکت کردن مشکل داشت.

 

 

 

 

شهید عبدالجواد جعفری زیارتی

قاری قرآن بخوان، آغاز کن! 

     از بچه های مسجد کارون بود و بدلیل تسلط در قرائت قرآن، وظیفه آموزش قرآن به نیروها را برعهده گرفت.🔸یک هفته قبل از شهادتش نزد من آمد و گفت: مادر! این عکس را به شما می دهم به شرطی که آن را قاب کنید. به شوخی هم گفت: زیر عکس بنویسید "شهید جواد زیارتی"!
✳️شکر و سپاس خدایی را که ما را از تباهی نجات داد و امام زمان را ناظر بر کارهای ما کرد.
پس چه خوب است که انسان در راه خالق خود کشته، مفقود الاثر و یا اسیر شود. ما درس شهادت را از امام حسین (ع )، درس مفقودالاثر شدن را از مادرِ بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) و درس اسیر شدن را از حضرت زینب کبری و امام سجاد(ع ) آموخته ایم. 

💠۱۳۶۴/۵/۲۴ سالروز شهادت معلم قرآن، فرمانده پادگان آموزشی تیپ ۷۲ محرم، پاسدار شهید عبدالجواد جعفری زیارتی در عملیات عاشورای ۲ در منطقه عملیاتی چنگوله است. شادی روحش صلوات.  

   ❇️ماه را کن همنشین با قلبها
مهر را در ما طنین انداز کن

تشنه کام جام خورشیدیم ما
قاری قرآن ! بخوان ، آغاز کن

شهید منا حاج حسین بغلانی

| پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۲۷ ب.ظ

حسین بغلانی

خادم! 

        اسمش حسین بود و به عشق امام حسین(ع)، فرزندش را علی اکبر نام نهاد.

کارمند بانک بود.می گفت تا جایی که ممکن است نباید بگذاریم مردم بدون نتیجه از اینجا بیرون بروند.

در شادی های دیگران همیشه پیش قدم بود. در عروسی ها، از کمک مالی گرفته تا دادن ماشین عروس، رد پایی از حسین دیده می شد.

رفتم بانک تا به او سری بزنم. با صحنه خنده داری مواجه شدم. کتش را روی زیرپیراهنی پوشیده و در حال کار کردن بود! گفت: همکارم از بوی عطری که زدم حالش بد می شد، پیراهنم را در آوردم!

حجاج از بس او را در حال کار کردن می دیدند،تا مدتها فکر می کردند از عوامل کاروان است!

در رستوران منتظرش بودم که دیدم پا برهنه آمد داخل! گفت:یک پیرزن پاکستانی دمپایی نداشت و پاهایش از آفتاب سوخته بود،دمپاییم را به او دادم و پاهایم را با کارتن بستم!

درمسیر رَمی جمرات، پیرمردی بدحال شد.حسین او را به درمانگاه رساند و گفت: دوباره به دیدنت می آیم؛اما در راه برگشت از مسیری رفت که به خیابان ۲۰۴منتهی می شد.حسین بغلانی و ۴۶۳حاجی ایرانی در این خیابان-درفاجعه منا-به شهادت رسیدند. مزارمطهرش را در گلزار شهدای آبادان زیارت کنید.

خون نگاران!

| پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۹ ق.ظ

مرتضی دهکردیان

خون نگاران!
  باید سی و پنج تابستان بگذرد، آستانه محرم بشود و ماه مرداد دستمان را بگیرد و ببرد به سال ۶۴ در چنگوله؛ جایی حوالی غرب کشور.

همان روزی که تصویربردار آبادانی ،  مرتضی دهکردیان سر پایین آورد تا بر روی کاسه آب بنویسد: یا حسین!

برای سر بر آستان دوست نهادن، فرقی نمی کند شمشیری سرد، خون تو را برگردن بگیرد یا تکه آهن گداخته‌ی خمپاره!

امروز سی و پنج سال از عملیات عاشورای ۲ می گذرد. عملیاتی عاشورایی که خون‌نگار جنوبی به نام "مرتضی دهکردیان"، از یک‌سو با یاد همسر و سه دختر خردسالش در آبادان، و از سویی در هوای یار، به دیدار معشوق شتافت، تا یادمان بماند که هر روزی عاشورا و هر زمینی کربلا است.

مرتضی در آن عاشورای دوم، بعد از جاودانه کردن صحنه‌های بی‌نظیر عاشقی، دقایقی آرام نشست تا جرعه  آب بنوشد. شاهدان واقعه می گویند : مِهر حسین بن علی(ع)، قلم او را حرکت داد تا روی کاسه آب بنویسد : سلام بر حسین؛ اما . . .
تکه آهن گداخته‌ای سرش را دو نیمه کرد و به ارباب شهیدش پیوست.

السلام علی الحسین و علی اصحاب الحسین(ع)

سالروز شهادت شهید احمد طاهری خانکهدانی

| چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۲۸ ب.ظ

شهید احمد طاهری خانکهدانی

کسی که لب زد بر جام تویی، ناکام منم!  

     نام: شهید احمد طاهری خانکهدانی
تولد: ۱۳۴۴/۱۰/۱۰ * آبادان
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: ابتدایی(بدلیل مشکلات اقتصادی)
یگان خدمتی:تیپ ۵۵ هوابُرد ارتش
شهادت: ۱۳۶۵/۵/۲۲ * کردستان(بانه)
مزار مطهر: گلزار شهدای شیراز

🔸" اِن کان دینُ محمّد لَم یَستَقِم اِلّا بِقَتلی، فَیا سُیوفُ خُذینی"
 اگر آئین محمد(ص) جز با کشتن من استوار نمی گردد، پس ای شمشیرها مرا دریابید.
🔹منظور از جبهه رفتنم این نیست که عراقی ها را نابود کنم صدام را بکشم و خاک را تصرف کنم؛ بلکه هدف اصلی از همه اینها بالاتر است و آن رسیدن به لقاء الله و نزدیک شدن به خداست .
🔸خواهشی که از ملت غیور شهید پرور ایران دارم این است که سخنان امام خمینی را سر لوحه زندگی قرار داده و بعد از نماز، امام را دعا کنند و شعار همیشگی "خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار" را از یاد نبرند.
 🔹ای پدر و ای مادر عزیز!
به من ناکام نگوئید! چون من به کام خود رسیدم و خط خمینی که خط سرخ شهادت است را انتخاب کردم.
🔸و این را بدانید که من امانتی بودم در دست شما که صاحب اختیار این امانت، خداوند قادر متعال است.

سالروز شهادت شهید محمدباقر دورقی زاده

| دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ب.ظ

محمدباقر دورقی زاده

آقای بخشدار! 

  اوایل که او را نمی شناختند هرجا می رفت می گفت: ازطرف بخشداری آمده ام برای کمک؛ نمی گفت بخشدارم!

شریک  غم و شادی مردم بود و تا حد ممکن در مراسماتشان شرکت می کرد.

با روستایی ها، رابطه برادری داشت نه اداری. حتی بچه های کوچک او را می شناختند و دوستش داشتند.

در بخشداری یک تیم پا به کار داشت که صبح ها بدنبال انجام کارهای اداری و جذب امکانات در فرمانداری و ادارات بودند و شب ها می نشستند پای صحبت و درد دل مردم منطقه. از این نشست و برخاست ها، برنامه توسعه منطقه را نوشتند.

از کاشت تا برداشت و حتی بازاریابی برای فروش محصول کشاورزان در کنارشان بود. مثل یک کارگر، محصول کشاورزان را به دوش می کشید تا هزینه کمتری کنند.

آن روز هم  بخاطر همراهی با خانواده ای که قصد اثاث کشی داشتند در بخشداری مانده بود. حوالی ساعت ۵ عصر بود که صدای انفجاری او را به محوطه بخشداری کشاند. در حین کمک به همکار آسیب دیده اش بود که با انفجار خمپاره ای، به شدت زخمی شد و در بیمارستان آیت الله طالقانی آبادان به یاران شهیدش پیوست

۱۳۶۳/۵/۲۰،سالروز شهادت بخشدار جزیره مینو، شهید محمدباقر دورقی زاده گرامی باد🌹

سالگرد شهادت برادر بسیجی محمدرضا دِشمیر

| دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۵۴ ب.ظ

محمدرضا دشمیر

فَقدُ البَصَرِ، اَهوَنُ مِن فقدِ البَصیرَه!

  از سلاله سادات بودند و پدر به عشق جدش پیامبر(ص)، نام او را محمدرضا گذاشت.

در دوران کودکی و در حین بازی، یک چشمش را از دست داد. کلاس اول که بود شخصی او را مسخره کرد. من شدیدا با آن شخص دعوا کردم، اما محمد با وجود سن کمش، خیلی پخته پاسخ داد که: اشکالی ندارد او نمی داند نباید کسی را مسخره کند. خداوند آدم هایی که دیگران را مسخره می کنند را دوست ندارد.

پدر مقدمات رفتن به خارج از کشور برای عمل کاشت چشم مصنوعی محمد را فراهم کرده بود که جریانات انقلاب شدت گرفت. او براحتی از این سفر صرف نظر کرد.

مدتی بود که مفقود شده بود! هرچه می گشتیم، کمتر نشانی از او می یافتیم. مدتها بعد مشخص شد که برای جهاد در کنار برادران افغانی در برابر کمونیستها(کشورشوروی سابق)، به افغانستان رفته است.

بعد از شهادتش متوجه شدیم که موقع گرفتن حقوق، حق نیازمندان را از مالش جدا می کرد.

با بصیرت مثال زدنی اش مصداقی از حدیث امام علی(ع) بود که فرمود: «نابینایی آسان‌تر است از کوردلی!». برادر بسیجی"محمدرضا دِشمیر"پس از سالها مجاهدت در تاریخ۱۳۶۰/۵/۲۰ به شهادت رسید.مزار مطهر او در گلزار شهدای آبادان است.

شهید محمدرضا جلیلیان

| پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۷ ق.ظ

 شهید محمدرضا جلیلیان

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست!
🔹مرگ حق است و شهادت در راه معشوق افتخاری است که نصیب هرکس نمی شود.
بعد از مرگم سیاه نپوشید چون سیاه پوشیدن و گریه کردن سزاوار مولایم امام حسین (ع) است.

🔸 ۲ مرداد ۱۳۶۷ سالروز شهادت فرزند آبادان، سرباز کمیته انقلاب اسلامی، شهید محمدرضا جلیلیان در منطقه شلمچه است.
او را یاد و شاد کنیم با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)                        
 
💠کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی می‌کند
سرو باشی باد یا توفان.... چه فرقی می‌کند

مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان
آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند

مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند

قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم
حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کند

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند
شعله در شعله تن ققنوس می سوزد ولی
لحظه ی آغاز با پایان چه فرقی می کند   

   "سیدمحمدمهدی شفیعی"

محمدعلی ایوبی

گُلهای زیر باران! 

  درفصل گرما،همیشه یکی ازبچه های محله که پیاده بود،مسافردوچرخه کوچک محمد می شد🔹شخصی کودکان محله را آزارمی داد.مراجع قانونی رامطلع کرد وتامجرم به سزای عملش نرسید،قضیه را رها نکرد.🔶می گفت جبهه لبنان بایدتقویت بشه تا اسراییل نتونه ازآنطرف فشار بیاره◻️مادر،ساک محمد را شناخت؛ لباس بسیجی، پیژامه، مهر و سجاده؛کل وسایل بجا مونده ازمحمد بود.او رفت و هیچ وقت نه خبری ازش اومد و نه پیکری.    

▪️۳۱ تیرماه۶۱سالروز شهادت بسیجی شهید"محمدعلی ایوبی کوار"گرامی باد 

💠امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان
حالی بپرس ازمادر پیرت پسرجان
دیگرسراغ ازما نمی گیری،کجایی؟
شایدکه یادت رفته قول زیرقرآن
توهمنشینی باجوانان بهشتی
لطفی ندارد دیدن ماسالمندان
شرمنده‌ام مادردلم خیلی گرفته
ناراحت ازحرفم نشو رو برنگردان
پیش سماور رو به رویایش نشسته
مادربزرگ پیر من باچشم گریان
چیزی نمی‌گوید ولی ازچشم‌هایش
می‌شدبفهمی دراتاقش هست مهمان
داردبرایش چای می‌ریزد ولی او
مثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان
عطرعجیبی خانه را پر کرده شاید
عطرگُلی باشدکه مانده زیرباران

سالروز شهادت پاسدار شهید احمد آقاجری گرامی باد

| سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۲۴ ق.ظ

شهید احمد آقاجری

جای برادران غیورم چه خالی است!

در عملیات رمضان، احمد شد مسوول بهداری تیپ بعثت. بچه ها به شوخی بهش می گفتند سرتیپ! اورژانس بهداری را راه اندازی کرد ولی دلش آنجا نبود. اسلحه برداشت و با بچه ها زد به خط که در یک مرحله از عملیات مفقود شد. خبر شهادتش هم در ستاد امداد جبهه بهمون رسید. خیلی ناراحت شدیم ومطابق معمول خبر شهادت را روی پلاکاردی نوشتیم. منتظر خشک شدن پارچه بودیم تا آن را روی دیوار نصب کنیم که عصر همان روز، ناگهان احمد وارد مقر شد. موجی از شادی مقر را فرا گرفت.پلاکارد را بهش نشان دادیم و گفتیم حالا با این چه کنیم؟ لبخند ملیحی زد و گفت: "نگهش دارید؛ بزودی به کارتون میاد."و خداحافظی کرد.
احمد، روز بعد در تک نیروهای بعثی آسمانی شد. (راوی: برادر پاسدار محمدرضا فرخی نژاد-مسوول وقت بهداری سپاه آبادان)

💠یکم تیرماه سالروز شهادت پاسدار شهید احمد آقاجری گرامی باد🌹

🔸اینک که شهر شعله ور بی خیالی است
جای برادران غیورم چه خالی است

جای برادران غیوری که بعدشان
این شهر در محاصره خشکسالی است
 
بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند
رد عبور صاعقه شان این حوالی است

بر من چه سخت می گذرد این غروب ها
جای برادران غیورم چه خالی است

معلم آبادانی، محمدرضا ریاحی سامانی

| سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۲۰ ق.ظ

محمدرضا ریاحی سامانی

تنها یک ماه بعد

   نام: محمدرضا ریاحی سامانی
پدر: غلامرضا-کارگر
مادر: فردوس-خانه دار
حرفه: تراشکاری
مدرک: دیپلم ریاضی
شغل: معلم
اعزام: ۱۳۶۱/۳/۲۰
شهادت: ۱۳۶۱/۴/۳۱ - شلمچه
تنها حرفی به عنوان آخرین کلمات روی کاغذ می آورم تا بلکه آنان که برای در هم کوفتن برخاسته اند بفهمند که الهامات امام خمینی، عاشقانی ساخته که هیچ سر از پا نمی شناسند.

و اما ای پدر صالح و مادر مومنه ام! حلالم کنید مخصوصا در ایامی که پدر پیر و عزیزم احتیاج به من داشت که عصای دستش باشم.

من از مال دنیا چیزی ندارم زیرا با فقر و بدبختی بزرگ شده ام وطالب مال دنیا و گردآوری آن نبودم.
در مورد دفن کردن من ، آرزو دارم در کربلا دفن شوم ولی اگر امکان نداشت نمی خواهم شما را به زحمت بیندازم زیرا سرور شهیدان جنازه ما را به کربلا خواهد برد.
همگی شما را دوست دارم. 

  💠معلم آبادانی، محمدرضا ریاحی سامانی تنها یک ماه بعد از اولین اعزامش به جبهه به شهادت رسید تا مصداقی باشد از این حرف امام خمینی(ره) که: "خوشا به حال شهدا، که ره صد ساله را یک شبه طی کردند.‏‎ ‎‏معلوم نیست ما چطور خواهیم مرد.‏"

شهید علی اکبر پوردلیر

عشق است بر آسمان پریدن
صـد پرده بـه هـر نفـس دریدن! 

🔸در زمان شاه و در حالی که در استخدام نیروی هوایی ارتش بود ۳ بار به دلیل شرکت درتظاهرات، سنگ پرانی به سوی خودروهای نظامی و توزیع اعلامیه دستگیر و روانه زندان شد که با فرار شاه از ایران، از زندان آزاد شد.

علی اکبر از سوی ارتش یک بار موفق به حضور در جبهه شد و به قدری عاشق شهادت بود که نه تنها از ترور برادرش شهید محمدحسین نگران نشد بلکه همیشه می گفت: برادرم سعادت داشت که شهادت نصیبش شد.
او به دنبال تحقق هدفش چهار بار بعنوان نیروی بسیجی به جبهه رفت تا این که در سی و یکم تیر 1361 در عملیات رمضان و در حالی که ذکر ائمه اطهار را به لب داشت به آرزوی دیرینه اش رسید.
💠شهید علی اکبر پوردلیر یکی از ۳۸ شهید آبادانی نیروی هوایی مقتدر ارتش جمهوری اسلامی ایران است. 

 🔹عشق است بر آسمان پریدن
صـد پرده بـه هـر نفـس دریدن
 
اول نفـس از نفـس گسستن
اول قــــــدم از قــــــدم بریدن
 
نادیـده گـرفـتـن این جهـان را
مَـر دیــــده خـویـش را بدیدن
 
گـفـتـــم کـه دلا مبـارکت بـاد
در حـلـقـه عـاشقـان رسیدن

  مولانا

ایام شهادت پاسدار شهید عبدالحاکم بن رشید

| دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۱۲ ق.ظ

عبدالحاکم بن رشید

دستفروش! 

    ۴-۵ تا رفیق جون جونی بودیم که همگی در مسجد ابالفضل(ع) جمشید آباد فعال بودیم. حاکم، غلامرضا، کمال ،محمدرحیم و من. انقلاب شده بود و ما با اینکه سن کمی داشتیم علیه گروهکهای ضد انقلاب که هرکدام سابقه و برو و بیایی داشتند، کار می کردیم. یکی از مغازه های بازار جمشیدآباد که متعلق به برادر شهید محمدرحیم دهداری بود محل فعالیتمون بود. خانواده حاکم از نظرمالی اوضاع نسبتا خوبی داشتند ولی او در کنار تحصیل و فعالیتهای انقلابی، دستفروشی هم می کرد. بهش گفتم: شما که مشکل مالی ندارید چرا کار می کنی؟ گفت: می خواهم از الان روی پاهای خودم بایستم!

   🔸حاکم در سن ۱۹ سالگی در عملیات رمضان اسیر شد و طبق شواهد، همان موقع به همراه تعداد زیادی از رزمندگان اعزامی از آغاجری به شهادت رسید. پیکر پاکش بعد از گذشت بیش از ۱۰ سال تفحص شد و در گلزار شهدای آبادان آرام گرفت.(راوی: برادر رزمنده حسین رشیدی)                                              💠ایام شهادت پاسدار شهید عبدالحاکم بن رشید را گرامی بداریم با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)🌹

شهید محمدتقی محقق زاده

آقای گُل !

     اوایل انقلاب محمدتقی در ستاد حزب الله آبادان فعالیت می کرد که با گروهک های ضد انقلاب درگیر بودند.یک بار که او را تنها گیر آورده بودند چند نفره بهش حمله کردند. سینه محمدتقی بخاطر اصابت تیزبر ۱۴ تا بخیه خورد. 

🔸محمدتقی فوتبالیست حرفه ای بود.بازیش آنقدر خوب بود که به تیم ملی هم دعوت شد؛ ولی نرفت. می گفت: بخاطر جنگ نمی تونم آبادان را ترک کنم. 

🔹اوایل سال61 بود؛ قبل از عملیات آزادسازی خرمشهر. قرار بود دو ماه دیگر جام جهانی در کشور اسپانیا برگزار شود. تقی گفت: من حتما حداقل برای دیدن بازی فینال می روم! بهش گفتم: ما را سر کار گذاشتی؟ برای رفتن به خارج از کشور پاسپورت و پول نیاز هست. گفت: ان شا الله اگر خدا بخواهد همه چیز درست می شود. من پاستورتم را از خدا گرفته ام! آن زمان متوجه گفته اش نشدم، تا اینکه مدتی بعد در عملیات رمضان به شهادت رسید. 

   💠۲۹ تیرماه سالروز شهادت بسیجی شهید محمدتقی محقق زاده است. شادی روحش صلوات

۲۹ تیرماه هرسال یادآور شهادت شهید علی اردوانی

| يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

شهید علی اردوانی

به نام خدا "مشتری خون شهیدان"

  و بنام الله "مدافع مستضعفان" تاریخ
سلام به "رهبر آگاه" مسلمان جهان امام خمینی!
🔸اگر ارادۀ خدا بر این قرار گیرد که من به وسیله کفار به شهادت برسم باز هم چیزی جز شرمساری در مقابل او ( الله ) ندارم که بگویم.
🔹این اولین بار نیست که صفوف حق و باطل مقابل هم قرار میگیرند و باز مانند همیشه به یاری الله یکتا ( انّ حزب الله هم الغالبون ) همانا حزب خدا پیروز است.
🔸وصیت می نمایم که اولاً بخاطر خدا و حفظ اسلام خواهر کوچکم را در این مقطع حساس زمانی دختری زینب گونه پرورش دهند تا بتواند در این "جامعه که احتیاج شدید به مبلغین زن" می باشد در این راه خدمت کند .
💠 ۲۹ تیرماه هرسال یادآور شهادت شهید علی اردوانی است.
با او پیمان ببندیم با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)🌹

شهید محمود شعبانی

 

عاشق موهاش بود!

بزرگترین مشکلش درمدرسه این بود که می گفتند باید موهاش رو کوتاه کنه! آخرین تصویری که از محمود یادم میاد اینه که در رمضان ۶۱ سر سفره افطار بودیم؛ یک تیشرت قرمز به تن داشت و موهاش رو ماشین کرده بود! همیشه برام سوال بود که چرا موهاش رو از ته زده بود.. 

   بعدها که کتاب خاطرات شهدا رو خوندم دلیل کارش رو فهمیدم؛ باید از دلبستگی های دنیا دل کند تا لایق شهادت شد.(راوی:خواهر شهید)

    💠۲۸ تیرماه سالروز شهادت بسیجی شهید محمود شعبانی است.او برادر کوچک تر سردار شهید محمد شعبانی فرمانده گردان فجر از تیپ امام حسن(ع) است. 

   🔹باید گذشتن از دنیا به آسانی                        باید مُهیّا شد از بهر قربانی 

    تا کی کنی جان را در قیدِ تن محصور    ُکُن حُبّ دنیا را از قلب پاکت دور 

با چهره ی خونین سوی حسین رفتر            زیبا بُوَد این سان معراج انسانی

  شاعر:حبیب الله معلمی

برخی از شهدای آبادان در ۲۷ تیرماه

| جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ق.ظ

شهدای آبادان در روز ۲۷ تیرماه

سفرکرده ها روسفید اومدن  

       جَوونا دوباره شهید اومدن! 

    شهدای آبادان در روز ۲۷ تیرماه را بیشتر بشناسیم

۲۶ تیرماه سالروز شهادت شهید عبدالرضا کمالی

| پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۲ ق.ظ

شهید عبدالرضا کمالی

 

سر به راه!

   🔸وصیتم را با نام الله شروع می‌کنم، چون‌که آغازگر زندگی و مرگ است؛
و با نام رهبری که هرلحظه‌ی عمرش برای مستضعفان جهان، دریایی از نعمت است
و ملتی که با خلوص جانش را در این راه نهاده است.
🔹این وصیت‌نامه در قبال وصیت‌نامه‌های شهدا ارزشی ندارد.
خدایا! هم‌اکنون که وصیت‌نامه را می‌نویسم با دلی پر از درد و گناه، خواستم به‌پیش تو بیایم و با شهیدانی که جسدهایشان بعد از ماه‌ها یا هفته‌ها و یا ... پیدا می‌شود، ملاقات کنم.
🔸خواهران و برادران! مبادا قلب امام را از خود برنجانید که قلب امام زمان را رنجانده‌اید.
💠۲۶ تیرماه سالروز شهادت"شهید عبدالرضا کمالی" است که درعملیات رمضان بر اثر برخورد ترکش به گردن، "بدون سر" به شهادت رسید.
     می‌دوانند یلان، مَرکبشان پی کرده است/ دشت‌ها را تن بی سرشان طی کرده است
زیر باران، یله در سلسله، مردان بی سر/ طبلها خامُش و در ولوله مردان بی سر
یل ِتکبیر سلاحیم در آن میدان، ما/ ناگهان دست و گریبان شده با شیطان، ما
ره نه این است؛ ره آغشتۀ ما افتاده است/ از ازل تا به ابد، کشته ی ما افتاده است