هیچ وقت بیکار نبود
- ۰ نظر
- ۲۲ دی ۰۲ ، ۱۱:۵۱
سردار شهید حاج سعید سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره)، در زمان فرماندهی «حمید قبادینیا» به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد.
وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از قبادینیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهدهدار شد. حضور در دفاع مقدس و آغاز مجروحیتها در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیاتها حضور مستمر داشت.
وی در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد. پیش از آن نیز وی در عملیاتهای فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت. شرکت در آزمونی دیگر با شروع جنگ سوریه، سعید به طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و موفق به اخذ اجازه جهت حضور در سوریه شد. وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشکهای هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد.
وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه شهید شیخ جابر زهیری عازم شده بود با گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو کشته شدند.
فعالیتهای جهادی مؤسس جشنواره دانش آموزی فیلم دفاع مقدس راه اندازی جشنوارههای دانشجویی فیلم دفاع مقدس برگزاری مسابقات کتابخوانی کتاب دا، کوچه نقاشها، دختر شینا، بابا نظر و… برای گروههای دانش آموزی، معلمان و کارکنان بیمارستان میلاد، مهمانداران هواپیما و همچنین در زندان ها پایهگذار حضور مددجویان زندانی در سفرهای راهیان نور شهادت او در آخرین سفر به سوریه، هنگام شناسایی شمال منطقه خان طومان به همراه دوست و همراهش «شیخ جابر زهیری» مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در 23دیماه 94، دقیقا 29سال پس از سالروز مجروحیتش در 23دیماه 65، به شهادت رسید و روح بلند و ملکوتیاش به آسمان پرکشید.
هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم؛
ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم و آنها را به پای رهبرم و به کوی عشق حسین علیه السلام می ریختم
و به اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم.
شهید مدافع حرم احمد مکیان
کَانَ کُلٌّ کَیانی نَفْسًا ضَحّیْتُ بِهَا عِنْدَ
أَقْدَامِ قَائِدِی الْعَزِیزْ وَأُمِّةِ حِزْبِ اللَّهِ
وَلَکِنْ لِلْأَسَفْ ، کَانَتْ نَفْسًا وَاحِدَة ،
یا رَیتْ ، لَوْ کُنْتُ اِمْتَلِکُ غَیْرَ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ
لَضَحّیْتُها عِنْدَ أَقْدَامِ قَائِدِی وَ فِی حُبِّ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامْ
لِکَی أجْعَلَهُ سَعیدًا بِقَدْرِ اِبْتِسَامَةٌ .
بسمه تعالی
به فرمانده محترم لشکر عملیاتی ۷ ولیعصر(ع) ...
با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) ، احتراما اینجانب بسیجی عارف کایدخورده که به لطف پروردگار و عنایت اهل بیت ، سابقا تجربه حضور در دو نوبت ماموریت جعفرطیار را داشته ام و از آن تاریخ به بعد نیز جهت اعزام به جبهه نبرد با گروههای تکفیری - صهیونیستی از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده ام ، لذا اکنون با توجه به انگیزه و تعهد و استعدادهای فکری و جسمی که در خود میبینم ، امید آن دارم که با پیوستن به نیروهای اعزامی به این ماموریت از تمام توانم در جهت دفاع از کیان و ارزش های اسلامی، مقدسات، ملت و مملکتم بهره برده و در این مسیر مقدس مثمر ثمر باشم.
لذا خواهشمندم در صورت امکان با تقاضای اینجانب موافقت و در این راستا دستور لازم را صادر فرمایید.
با سپاس فراوان
عارف کایدخورده
۹۶/۴/۲۶