نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

خاطره ی از شهید سرخیلی

| دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۰ ق.ظ

شهید سرخیلی1223

من و «محمود» از بچگی با هم بزرگ شدیم، توی مدرسه، انقلاب، زندان و سپاه با هم بودیم. محمود اونروزها معاون سپاه بود، و سپاه زیر آتش شدید توپخانهء عراق و جای تفریح نیروها! می آمدند فوتبال یا تنیس یا والیبال بازی میکردند. کُشتی هم (اگر حریفی پیدا میشد) میگرفتند!

یکروز هواپیماهای عراقی اومدند دور سپاه رو بمباران کردند. من اون لحظه اونجا نبودم. رفته بودم سری به خونه بزنم. عصر، صدای سه انفجار شنیدم. یه دفعه احساس عجیبی بهم دست داد! حس کردم غم سنگینی، خیلی ناگهانی اومد نشست تو دلم! حدس زدم شاید یکی از آشناها شهید شده. ولی با خودم گفتم: «من که به این چیزها عادت کردم! پس این دلشوره برای چیه؟!» طاقت نیاوردم. چندبار تصمیم گرفتم که بزنم بیرون تا ببینم چه خبره، ولی نرفتم. نزدیکای غروب بود، همینکه خواستم برم بیرون، صدای زنگ خونه آمد. درو باز کردم؛ «حمید قبادی نیا» بود:

- اومدم یه چیزی رو بهت بگم.

- خوب!

- قول بده طاقتشو داشته باشی!

(پس حدسم بی دلیل نبود!) - کی؟

- الآن بیمارستانه.

(با صدایی بلندتر گفتم:) - کی؟!!

- «محمود»...

زانوهام یه دفعه سُست شد، نشستم روی زمین. فقط تونستم بگم: «إنّالله و إنّاإلیه راجعون»...

ادامه داد:

«خمپاره هشتاد و دو بوده؛ درست خورد وسط جمع بچه ها. بقیه زخمی شدن، فقط محمود...

فقط دوتا ترکش میخوره؛ یکی به قلبش، یکی هم به سینه اش، از پشت.

یکی از بچه ها شنیده که در آخرین لحظات، محمود «سورهء والعصر» میخوند...»

سریع رفتم و لباس پوشیدم و یک راست رفتم بیمارستان. إنتظار داشتم هنوز زنده باشه و با همون لحن زیبای همیشگی اش صدام بزنه: «نعمت!..»

گفتند بردنش سردخونه؛ رفتم اونجا. قدمهام پیش نمیرفت.

به مسؤول سردخونه گفتم: «آقا! تورو خدا بذار ببینمش!»

- «برادرشی؟»

- «از اون هم نزدیکتر!...»

- «نمیشه!»

التماسش کردم! وقتی دید دارم گریه میکنم، دلش به حالم سوخت و در رو باز کرد...

نگاهش کردم! با تمام وجود؛ خودش بود! و خدا شاهده که لبخندی روی لبهاش بود. هرچی نگاهش میکردم، سیر نمیشدم!

مسوول سردخونه نمیتونست زیاد معطّل بمونه، باید میفرستادنش سردخونهء بیمارستان طالقانی. من هم دنبالشون رفتم. هرجا که میرفتند، میرفتم. دوربینم رو با خودم آورده بودم و مرتّب ازش عکس میگرفتم؛ از لبخندش، از بدنش، از صورتش، از پیشونی بخیه خورده اش؛ وقتی اونروزها (انقلاب) دستگیرمون کردند و کتکمون زدند، همین پیشونی بود که شکافت و هفت تا بخیه خورد.

بعدها، وقتی که میخواستم اسم پسر اوّلم رو انتخاب کنم، صدبار صداش زدم: «محمود!...»

شهید سرخیلی177

شهید سرخیلی1355

 

شهید سرخیلی12223

 

محمود سرخیلی عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آبادان، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

شهید احسان الله طبرزدی، صورت دوست دیرینه اش را می بوسد.

(عکس مربوط به قبل از جنگ است)

 

شهید سرخیلی111

 

 

سالگرد شهادت شهید محمود سرخیلی گرامی باد

| دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۱ ق.ظ

شهید سرخیلی

تاریخ تولد: تابستان ۱۳۳۹

محل تولد : آبادان . ایستگاه ۱۲ (مکی آباد)

دستگیری قبل از انقلاب : تیر ماه (رمضان) سال ۱۳۵۶

ازدواج: ۱۷ فروردین ۱۳۵۸

شهادت: ۹ تیر ۱۳۶۰
بر اثر برخورد گلوله خمپاره
مقّر سپاه آبادان

سمت ها:
فرمانده گروهان
عضو شورای مرکزی فرماندهی سپاه پاسداران آبادان

آخرین کلمات شهید :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْعَصْرِ ، إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

دیدار خدام امام رضا علیه السلام با سرمربی فوتبال ساحلی عباس هاشم پور فرزند آبادان

دیدار خدام امام رضا با سرمربی فوتبال ساحلی ایران

عباس هاشم پور

دیدار خدام امام رضا علیه السلام با قهرمان وزنه برداری سید ایوب موسوی

دیدار خدام امام رضا با قهرمان وزنه برداری

سید ایوب موسوی

قسمتى از وصیت نامه شهید بیژن قاسمى

| شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۰ ق.ظ

سرباز رشید ارتش اسلام شهید بیژن قاسمی

وقتى که مردم دستهایم را از تابوت بیرون بگذاریدکه بدانند به آنچه خواستم نرسیدم و چشمهایم را باز نگذارید که بدانند چشم انتظار بودم، آنک تکه یخى روى قلبم بگذارید که بجاى مادرم اشک بریزد!  پدرم و مادرم نمى‌دانم که از شما چطور تشکر کنم که من را به راه راست هدایت کردید و من به سربازی و به جبهه ها رفتم و به رزمندگان پیوستم.

🔸پدر و مادر من نمى‌دانم که شما با چه زجرى بچه را بزرگ کردید و براى شما سخت است که او را از دست بدهید ولى پدر و مادر جان! این قسمت همه است که باید بروند و هیچ کس در دنیا نمی ماند.

💠امروز ۶ تیرماه سالروز شهادت سرباز رشید ارتش اسلام شهید بیژن قاسمی از افتخارات آبادان قهرمان است. شادی روحش صلوات🌹

هشتمین سال برنامه های زیر سایه خورشید

| جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۵ ق.ظ

شهرستان آبادان - هشتمین سال برنامه زیر سایه خورشید

حواست هست؟ به موهایِ سفید سرم
چقدر امسال از گذشته شکسته ترم
حواست هست؟ نوکرت داره پیر میشه
بخرم! ببرم! به حرم! داره دیر میشه!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هشت سال از نوکری در زیرسایه خورشید گذشت!
شکر خدای عزوجل که در این دستگاه پرعظمت داریم کم کم پیر و شکسته می شویم.
این برنامه ها تایید دیگری بر فرمایش رهبری مبنی بر مومن و معتقد بودن مردم ماست.

 

 

شهید مهندس منصور حیدرپور

| پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۲۶ ق.ظ

شهید مهندس منصور حیدرپور

ما و مجنون همسفر بودیم در صحرای عشق .. 

او به منزل ها رسید و ما هنوز آواره ایم


🔸منصور در سال 1347 در آبادان متولد شد. در سال 66 وارد دانشکده نفت آبادان شد.

  از خصوصیات بارز شهید حیدر پور علاقه زیاد او به مطالب علمی بود.

او به واجبات خصوصا نماز اهمیت زیادی می داد .

💠امروز ۵ تیر سالروز شهادت شهید مهندس منصور حیدرپور است.

آن جوان شجاع عرب

| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۵ ق.ظ

شهید علی هاشمی

گزارش علی اصغرگرجی زاده(ازمعاونین شهید علی هاشمی) از دقایقی از تک سنگین دشمن در ۴ تیر ۱۳۶۷ در جزایر مجنون:

ساعت یازده صبح بود و هوا هر لحظه آلوده تر می شد. از سنگر بیرون رفتم. اطراف قرارگاه تعدادی از رزمنده ها شیمیایی شده و با چهره هایی سرخ و سیاه روی زمین افتاده بودند. نیروهای تیپ ۲۱ امام رضای مشهد منتظر آمبولانس بودند. عراق در خط آنها از گلوله های شیمیایی سیانور استفاده کرده و بسیاری از نیروها در جا شهید شده بودند!

💠امروز ۴ تیرماهه. در این روز سرلشکر پاسدار حاج علی هاشمی و ۴۰ تا از دسته گل های آبادان شهید شدند که اکثرشون در تک آخر جنگ در جزیره مجنون مفقود شدند. اسم کدامشان را امروز بیاریم؟ 😭

به حسن گریه کنم یا به حسین یا به رضا
به حسن گریه کنم یا به شهید کربلا

4 سبکبال از شهدای تیرماه

| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۶ ق.ظ

سردارشهید داریوش باقری

داریوش باقری،۶۷،۴،۴ جزیره مجنون شمالی

شهید حمید باوی

۶۷،۴،۷ جزیره مجنون جنوبی

شهید ناصر دریس

ناصر دریس....۶۷،۴،۴ جزیره مجنون جنوبی

 

محمد جواد ابراهیم رضاگاه

محمد جواد ابراهیم رضاگاه.....۶۷،۴،۴ جزیره مجنون جنوبی

 

 

می آید بویی خوش از مفقودالاثرها

| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۱۶ ق.ظ

رضا سپهر سبحانی

 

مادرم خودش صبح زود رضا -کوچکترین برادرم که 14 سال تمام داشت - را سوار بر ماشین کرد و او را به مقر اعزام جبهه رساند! در زمان مراجعت به منزل آشنایی از او پرسید: کجا بودی؟

گفت بی اختیار و بلادرنگ جواب دادم: رفتم اسماعیلم را به قربانگاه برم!

رضا سپهر سبحانی در چهارم تیرماه سال 67 در آغاز پانزدهمین بهار زندگی اش در منطقه عمومی مجنون به شرف شهادت نائل آمد و طی سه سال بیخبری از او ، در دوم اردیبهشت سال 70 با بازگشت پیکرپاکش، مادر و پدرش از انتظاری طاقت فرسا رهایی یافتند...

پس از آن سالهای قهرمانی/ خدا میخواست در غربت نمانی

از آن سرو سرافراز تو هرچند / نشانی ماند و مشتی استخوانی!

امان از داریوش!

| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۱۴ ق.ظ

سردارشهید داریوش باقری

بچه های جنگ مرگ رو به بازی گرفته بودند! داریوش هم از همین قماش بود اما کمی بیشتر!! کمپانی روحیه بود و مدام در حال شوخی کردن و شادکردن بقیه و البته گفتن حرفهای جدی در قالب طنز. می‌گفت «یالله بچه‌ها غیبتی چیزی دارید بسم الله .. حالا موقع رفتنه! نریم شهید شیم!                                                 🔸داشتیم قدم می زدیم یک دفعه ای شروع کرد به دویدن و پرید روی کول یک رزمنده!😂اون رزمنده می گفت: برادر بیا پایین! داریوش خیلی جدی می گفت:"منم میام! این فکر کرده خیلی زرنگه می خواد تنهایی بره کربلا!" گفتم: یعنی چی؟ گفت:"مگه نمیبینی پشت پیراهنش نوشته مسافر کربلا!" اون رزمنده زد زیر خنده از حرف داریوش.(راوی: برادر آزاده عبدالحسین شاهین) 

💠او که دنیا را به بازی گرفته بود رفت و بعد از ۲۴ سال گمنامی، سبکبال برگشت و پیکرش درکنار همرزمش شهید حاج علی هاشمی آرام گرفت.

امروز ۴ تیرماه سالروز شهادت افتخار آبادان سردارشهید داریوش باقری(فرمانده محور گردان قائم آبادان در جزایر مجنون) و یاردیرین و جدانشدنی اش شهیدعبدالله نوری پور است.شادی روحشان صلوات🌹

نه آقازاده بود و نه از خاندان آقازاده ها!

| چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۱۲ ق.ظ

 

شهید حمید باوی

در این عکس نوجوانانی هستند که یکی از آنان کودکانه با بیرون آوردن زبانش در واقع نه به دوربین بلکه به جنگ خندیده و دشمن را کوچک شمرده است. او آنقدر ماند تا سر بر پیمانی که داشت، گذارد و در جزیره مجنون در تاریخ 67/4/4 جاودانه شد و پیکرش بعد از سالیان به وطنش آبادان بازگشت .
شهید حمید باوی نه آقازاده بود و نه از خاندان آقازاده ها! پدر پیرش بلیط فروش اتوبوس رانی آبادان بود و جسمی معلول داشت ولی فرزندی تحویل جامعه داد که فخر آبادان و ایران شد! 

(عکس و مطلب از وبلاگ با شهیدان- برادر رزمنده علیرضا بختیاری)

فاضل و هانی ربیعی

| سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ب.ظ

شهادت فاضل و هانی ربیعی

سال 1339 بود که تو در اروندکنار به دنیا آمدی. یاد لحظه ی تولّدت که می افتم، شوقی خاص سراسر وجودم را فرا می گیرد.تصور کودکی زیبا و کوچک مرا در خلسه ای عمیق فرو می برد. اسمت را «هانی» گذاشتند. پا به پای تو بزرگ می شدم. مدرسه می رفتی و من شوق پیشرفتت را داشتم. دیپلم گرفتی. جنگ شروع شد؛ دوستت داشتم، اما نمی توانستم جلویت را بگیرم. نمی توانستم بگویم نرو، می دانستم که می گویی پس کشورم چی؟
شاید به خاطر دل من بود که در بیمارستان اهواز بهیار شدی. اما چه می شود کرد؟ خدا می خواست تو را زودتر پیش خودش ببرد. سومین روز از تیرماه سال 1359 بود. هیچ کس نمی دانست اما صدای مهیب انفجار همه را به داخل خیابان کشانید؛ خیابان امام خمینی (ره) اهواز را بمب گذاری کرده بودند و تو آن جا بودی ..
  همه ی ماجرا همین بود. همه ی ماجرایی که خیلی سال است قلبم را می سوزاند. حالا من هر پنج شنبه سر مزار جوان ۲۰ ساله ام درد دل می کنم!

هر چند که تو رفته ای اما من خوشحالم؛ خوشحال از اینکه آن دنیا شفاعتم می کنی!

💠امروز۳تیر سالروز شهادت فاضل و هانی ربیعی است. شادی روحشان صلوات🌹

به تو از دور سلام

| سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۸ ب.ظ

 

 

به تو از دور سلام

غلامعباس حسینی

| دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ

غلامعباس حسینی در سال ۱۳۳۷ در آبادان متولد شد. در عملیاتهای ذوالفقاری و شکست حصر آبادان شرکت کرد و بعد از عملیات بدر و خیبر در قسمت عملیات قرارگاه نجف در کنار شهدایی همچون حسین امامی و محمود خادم  الشهدا‌، احمدصیاف زاده به خدمت خود ادامه داد. در همان ایام دخترش فاطمه بدنیا آمد ولی این موهبت الهی او را در ادامه جهاد مصمم تر کرد.

در عملیات شگفت انگیز والفجر ۸ در عبور از اروندرود در کنار سردار مرتضی قربانی در لشکر ۲۵ کربلا خوش درخشید و در عملیات کربلای ۱ در منطقه مهران بعنوان فرمانده عملیات وارد عمل شد و در همان عملیات به شهادت رسید.

💠امروز ۲ تیرماه سالروز شهادت این فرمانده شهید گمنام است. شادی روحش صلوات

غلامعباس حسینی

 

شیرمردی از عشایر و جهادگران

| يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۶ ب.ظ

 

 

سید سعید موسوی، شیرمردی از عشایر و جهادگران و بسیجیان روزهای سخت محاصره ومقاومت آبادان و از نقش آفرینان انتقال تجهیزات و سلاح در منطقه مهم چوئبده به یاران شهیدش پیوست.سید سعید موسوی

 

شهرستان آبادان - هشتمین سال برنامه زیر سایه خورشید

 

هشتمین سال برنامه زیر سایه خورشید

 

خادم الرضا

سالگرد رحلت آیت الله سید کاظم دهدشتی ره

| شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۲ ق.ظ

آیت الله کاظم دهدشتی

 

 

از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمودند: رَحِمَ اللهُ امرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه.

🔶در پیگیری امور محوله جدیت عجیبی به خرج می دادند. زمانی که مقام معظم رهبری به آبادان تشریف آورده بودند خدمت ایشان رسیدند و از بی توجهی یکی از وزرا در خصوص دادن امکانات به یکی از مراکز فرهنگی شهرستان گلایه کردند. وقتی رهبری جدیت و ناراحتی ایشان را دیدند خودشان برای پیگیری موضوع به دنبال وزیر فرستادند.

بعد از آن دیدار شیرین، ایشان بارها می گفتند که: ایشان(مقام معظم رهبری) لیاقت رهبری را دارند!

💠آیت الله سیدکاظم دهدشتی پس از سالها تلاش در ترویج معارف حقه شیعه و تحمل رنج و مرارت در تاسیس حوزه علمیه امام صادق(ع) آبادان و در حین تکمیل بنای ساختمان حوزه بر اثر اصابت ترکش گلوله خمپاره و بواسطه قطع شدن یک دست به شرف جانبازی نائل آمد و در حالی که تا روزهای پایانی عمر شریفش دغدغه تکمیل حوزه را داشت، سرانجام در ۳۱ خرداد ماه ۱۳۸۲ و در حین انجام فریضه نماز عشاء به یاران شهیدش پیوست و جان به جان آفرین تسلیم کرد

شهیدان نعیم و حلیم جادری

| جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۳ ق.ظ

 

علی اصغر ادامه دارد
  در کوچه‌های یمن
در خیابان‌های کابل                                  
     علی اصغر گریه می‌کند
در حلبچه
تیر می‌خورد در لبنان
آتش می‌گیرد در فلسطین
    علی اصغر می‌سوزد
خاکستر می‌شود
شهید می‌شود
اما نمی‌میرد
 علی اصغر ادامه دارد     
💠امروز ۳۰ خرداد سالروز شهادت نعیم و حلیم جادری از شهدای کودک آبادان است.

                               شادی ارواح طیبه شان صلوات🌼

ششمین شهید مدافع حرم از آبادان، شهید حمیدقنادپور

| پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۵۱ ب.ظ

 

 

 

شهید حمید قنادپور

 

حاج حمید به دلیل جانبازی ۴۵ درصد در عملیاتهای بدر و خیبر در دوران دفاع مقدس، نمی توانست هیچ وسیله سنگینی را جا به جا کند. ایشان ازمسوولین بیمارستان الحاضر سوریه بود. این بیمارستان مورد هدف نیروهای داعشی قرار گرفت ولی تا رسیدن نیروهای کمکی به بیمارستان، بیش از 50 مجروح توسط ایشان از زیر آوارها بیرون کشیده شده و به جای امنی منتقل شدند.

حاج حمید قنادپور از نیروهای گردان جعفرطیار و ایثار، بعد از ماهها ایثارگری در جبهه های سوریه در شب ۱۹ ماه رمضان مجروح شد، در ۲۱ ام به کُما رفت و در شب ۲۳ ماه مبارک بعد از ۳۰ سال دویدن به دنبال شهادت، به قافله شهدا پیوست. 

💠امروز ۲۹ خرداد سومین سالروز شهادت سومین شهید جامعه پزشکی خوزستان و ششمین شهید مدافع حرم از آبادان، شهید حمیدقنادپور است. شادی روحش صلوات🌼

دست نوشته شهید عارف کایدخورده

| پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ق.ظ

دست نوشته شهید عارف

 

دست نوشته شهید عارف کایدخورده

انسان ها دو دسته اند:
یک دسته سال ها عمر میکنن و ظرف چند ماه فراموش میشن و یک دسته دیگه چند سال عمر میکنن و سالهای سال باقی میمونن!

 

 

شهید مدافع حرم عارف کاید خورده

| پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۷ ق.ظ

 

عارف کایدخورده شهید

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در منطقه سیفات بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای نبل والزهراء.
 درگیری در کانال خیلی شدید شد. اونجا ۹ شهید دادیم.

یکى از شهدا شهید على حسینى کاهکش بود، رفیق گرمابه و گلستان شهید عارف کایدخورده. عارف شاهد شهادتش بود
عقب‌تر که آمدیم توی کانال، محمود گفت: "برید بیرون از این قتلگاه"! عقب کشیدم. در عقب‌نشینی ترکش‌ها مهمان ما شدند... به سختی با غلتیدن خودم را به عقب رساندم
 در همین حین عارف به سرعت از خط مقدم به دنبال من آمد.
 از جانش ترسیدم و گفتم نرو بالای کانال که، او زبده‌تر از آن بود که فکر می‌کردم
شجاع بود....
 نترس بود....
عاقبت به خیرشد
شهید مدافع حرم عارف کاید خورده

توئی که نمی شناختمت!

| چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۲۷ ب.ظ


شهید بهزاد قائدی بارده

 

در روستای بارده از توابع استان قهرمان پرور چهارمحال وبختیاری متولد و در آبادان بزرگ شد. قبل از انقلاب عضو تیم ملی و قهرمان بوکس آسیا بود. وقتی وارد روستا می شد ۳۰-۲۰ تا بستنی می خرید و بین بچه ها می رفت‌. برآوردن نیاز مستضعفین روستا جزو واجبات زندگیش بود.

🔶بخاطر تسلط به زبان عربی و ورزشکار بودنش، در جبهه در واحد شناسایی خدمت می کرد. در حین شناسایی در عراق پایش روی مین رفت و شدیدا مجروح شد که در نهایت منجر به اسارتش شد ولی بدلیل عدم رسیدگی لازم در اسارت پایش قطع شد.

🔷بعد از چندسال از اسارت آزاد شد ولی دوباره با وجود یک پای قطع شده و بیماریهای ناشی ازاسارت به جبهه برگشت ودچار ۷۰ درصدجراحت شیمیایی شد که تا پس از شهادت، دوستان و آشنایان از این موضوع اطلاع نداشتند. بعد از شهادت جانبازی ایشان مُحرز و ثبت شد! برادرش هم جانباز ۷۰ درصد بود که این موضوع بعد از شهادت مشخص شد.

💠امروز ۲۸ خرداد سالروز شهادت شهید بهزاد قائدی بارده است. شادی روحش صلوات🌼

شهید محمدرضا پوررضا

| سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۹ ق.ظ

 

 

شهید محمدرضا پوررضا

 

فرزند آبادان، سرباز سرافراز نیروی انتظامی، شهید محمدرضا پوررضا در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۷۲ در حین تعقیب اشرار در میرجاوه بر اثر "انفجار مین" کاشته شده توسط اشرار به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

💠آسمان یک روز دریای کبوتر بود و نیست
سهم ما خون و تفنگ و زخم و خنجر بود و نیست
هر دری را می زدی دربان جنت می گشود
راهی از (میدان مین) تا کوی دلبر بود و نیست!

شهید محمدرضا ابوالپور مفرد

| دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۱ ق.ظ

شهید محمدرضا ابوالپور مفرد

با وجودی که محصل بود و علیرغم سن کمش، با دستکاری کردن شناسنامه از طریق بسیج و پس از گذراندن دوره آموزش نظامی عازم میدان نبرد شد!
 او علاوه بر حضور در جنگ، ادامه تحصیل داد، دیپلمش را گرفت و در رشته زبان فرانسه در دانشگاه شهید بهشتی تهران تحصیل کرد. 

💠شهید محمدرضا ابوالپور مفرد در عملیات بیت المقدس ۷ -منطقه عملیاتی شلمچه- به دو برادر شهیدش پیوست!

شهید بهمن یتیمه

| يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۵ ق.ظ

شهید بهمن یتیمه

 

یک روز در منزل دو نوع خورش پخته بودیم. وقتی متوجه شد ناراحت شد و گفت: یک نوعش کافی بود، چرا اسراف می کنید، ما الان در حال جنگ هستیم و باید تا می توانیم صرفه جویی و قناعت کنیم!

💠۲۵ خرداد یادآور شهادت فرزند آبادان، شهید بهمن یتیمه از سربازان غیور ارتش اسلام است. او پیش از جنگ به حرفه ی خیاطی اشتغال داشت.

      شادی روحش صلوات🌹

شهید عارف کایدخورده 2

 

 

 

شهیدان حسن و عبدالامیر ملک نیا

| شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۰ ق.ظ

 

شهیدان حسن و عبدالامیر ملک نیا

شهادت در کیلومتر ۱۱۰۰ !  

عادتشون شده بود؛ از بچگی همه جا با هم میرفتند: عید دیدنی، تفریح، بازی، عروسی، عزاداری! 

و سرانجام موشک باران آن روز قدس در بروجرد- ۱۱۰۰ کیلومتر آنسوتر از قدس شریف-، حسن و امیر روزه دار را در روز چهلم مادرشان آسمانی کرد! 

پیکر سوخته ی امیر و لباسهای حسنی که دیگر بدنی برای تدفین نداشت، در کنار هم تا ابد در گلزار شهدا آرمیدند! 

💠امروز ۲۴ خرداد سالروز شهادت شهیدان حسن و عبدالامیر ملک نیا است. 

شادی روح مطهرشان صلوات

شهید حسن سروندی

| شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ق.ظ

حسن سروندی

فقط شما را به توحید توصیه می کنم!  

به مادرم توصیه می کنم که بر سر مزار من کم بیاید که یک دفعه خسته اش نشود .نمی گویم گریه نکن. به قول برادر محسن قرائتی مادر چطور می تواند گریه نکند در صورتی که تکه ای از جانش را داده است خوب از هر لحاظ من ارزش گریه های تو را ندارم.  

💠حسن سروندی در مهرماه ۱۳۴۲ در آبادان متولد شد. او به مدت ۲ سال در گروه جنگ های نامنظم شهید دکتر چمران بود و در سال ۶۱ به کردستان رفت. روز ۲۴ خرداد ۱۳۶۱ در حین انجام گشت شناسایی اسیر شد و در همان ساعات اولیه اسارت به شهادت رسید.