زهرا سامری همرزم شهیده مریم فرهانیان:
رمز موفقیت مریم این بود که هیچگاه دلبسته دنیا نشد و دنیا و زرق و برقش
را نمیدید. وی با بیان اینکه من تنها چهار سال با مریم همرزم بودم، اذعان
داشت: برای انتخاب دوست باید بیشترین دقت را انجام دهیم اما مریم پیش از
آنکه دوست من باشد الگوی خوب و مطمئنی بود.
مریم نخست به عنوان امدادگر در بیمارستان مشغول فعالیت بود و سپس وارد
بنیاد شهید شد، مریم روحی پویا داشت و سکون و یکجا ماندن را نمیتوانست
تحمل کند و اگر میدید در جای دیگری میتواند خدمت کند خود را به آنجا
میرساند.
او پس از مدتی فعالیت در بیمارستان، به عنوان مددکار اجتماعی در بنیاد شهید
مشغول شد و به مددکاری و مواظبت از مادران شهیدان میپرداخت و او اعتقاد
داشت که مراقبت از مادران شهدا چیزی کمتر از جنگیدن در جبههها نیست .
خاطره ای از سامری :
روزی وارد خانه شدم و مریم را رو به قبله دیدم وقتی جلوتر رفتم، دیدم مریم
روی دستانش میزند و از او سؤال کردم که مشکلی پیش آمده، چیزی نگفت اما
بعدها برای من تعریف کرد که من هر روز اعضای بدنم را مواخذه میکنم و از
آنها میپرسم که امروز برای خدا چه کاری انجام دادهاید .
خانم سامری در خصوص عزاداریهای بینظیر همرزمش می گوید :
در ایام فاطمیه روزی سرزده وارد خانه شدم و دیدم مریم به پهنای صورت اشک
میریزد و نام حضرت زهرا(س) را صدا میزند .
به او گفتم که چرا اینقدر اشک میریزی؟
گفت : شما اگر مادرتان فوت کند چه کار میکنید، شادی میکنید یا گریه؟
مریم علیرغم فعالیت زیادی که داشت روزه میگرفت و تنها با نان و آب افطار
میکرد .
هیچ چیز او را راضی نمیکرد و همین موجب شده بود که یک لحظه آرامش نداشته
باشد تا اینکه در بهار عمر خود با رسیدن به مقام شهادت به آرامش همیشگی
رسید .
- ۹۳/۰۵/۲۸