خانواده شهید طلاوری
مادر شهید حمیدطلاوری، مادری صبور و خانواده ای مقاوم . از دوران کودکی با خانواده طلاوری آشنائی کامل دارم . به خاطر وابستگی خانوادگی خیلی نزدیک که با آن خانواده محترم داشته ام حمید را کاملا" می شناختم . محل سکونت آنها در ان پارکی بود که مسئولیت نگهداری و اداره آن به عهده پدر خانواده بود . در آن محل وسایل بازی برای نوجوانان قرار داشت و شبها با پخش فیلم ، آن محل پاتوقی شده بود برای بچه های محله و حتی ما که از احمدآباد به شوق استفاده از این امکانات به آنجا می رفتیم . حمید از همان کودکی پسری پاک و مخلص و فعال بود و عزیز دردانه خانواده و فامیل . با شروع جنگ تحمیلی با استقرار خانواده در رامهرمز برای ادامه ادای وظیفه مجددا خود را به آبادان رساند و در کنار همرزمانش به دفاع از مرزهای کشور اسلامیمان پرداخت . پسر عمه او که خود از نیروهای ارتش و در نیروی دریایی خدمت میکرد و به خاطر رشادتهایش که مسئول تدارکات و آب رسانی به پایگاه دریایی را داشت و در چندین نوبت تشویق شده بود می گوید دو روز قبل از شهادتش او را در خرمشهر دیدم . به او اصرار کردم که سری به خانواده اش بزند و یا لااقل برای استراحت به آبادان بیاید . حمید لبخندی زد و گفت فعلا" شهرم اینجاست و خانواده ام اینهایی هستند که در کنارشان درحال دفاع از شهر هستم. از خداوند متعال برای خانواده طلاوری طلب صبر و محشور شدن با حمید را دارم . ضمنا" از خانواده طلاوری شهیدی دیگر به نام داریوش بیگدلی بود که در مدرسه نوشیروان در لین چهار احمدآباد درس می خواند . او نیز مانند حمید پسری فعال بود و در دوران انقلاب به شدت فعالیت می کرد و در تمام تظاهرات و در گیری های خیابانی در کنار بچه ها بود. در روز بیست و یکم بهمن در یکی از درگیری های خیابانی در حوالی لین هفت تا لین چهار احمدآباد با تعدادی از بچه های محل که داریوش نیز همراهمان بود با نیروهای کلانتری پنج آن زمان درگیر که با شروع تیراندازی من و تعدادی از همراهان به لین دو احمدآباد پناه بردم و دیگر داریوش را ندیدم . عصر آن روز همراه پدرش تمامی بیمارستانها و حتی گورستان را سرکشی کردیم متاسفانه اثری از او نیافتیم تا فردای آن روز جسد او و نادر و چند نفر دیگر را در انبار عباسی سرمایه دار معروف که روز قبل در اثر هجوم بچه ها دچار آتش سوزی شده بود یافتند .
به نقل از وبلاگ abadan-ahmadabadi.blogfa.com
آقای غلامرضا فرد
- ۹۳/۰۲/۰۳