نسل طوفان

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

وبلاگی برای معرفی شهدای آبادان و خرمشهر

نسل طوفان

این وبلاگ به جهت معرفی شهدای آبادان و خرمشهر با ایده فکری خادم الشهداء حاج احمد یلالی و همراهی شاگردان ایشان راه اندازی گردید.

نویسندگان

۲۹۳ مطلب با موضوع «نویسنده» ثبت شده است

به مناسبت سالگرد شهادت شهید عبدالحسین تنهانژاد

| پنجشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ب.ظ

عکسی یادگاری، گلزارشهدا آبادان غروب پنج شنبه 7 اسفندماه 93

شهید تنهانژاد

دیدار با مادر شهید علیرضا پوشیاس

| چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ب.ظ

در ادامه دیدار های چهارشنبه شب های کانون ایثار و شهادت از خانواده های محترم شهدا، جانبازان و ایثارگران.

رزمندگان و بسیجیان در منزل شهید علیرضا پوشیاس حضور یافتند. ضمن عیادت از مادر شهید ، به خاطراتی از شهید  بزرگوار که مادر و خواهر شهید نقل کردند گوش فرا دادند.


شهادت امام جواد علیه‌السلام تسلیت باد

| پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۴ ق.ظ
امام جواد علیه‌السلام مظهر مبارزه‌ی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. ۱۳۷۶/۶/۱۷‌ او نمودار و نشانه‌ی مقاومت است. انسان بزرگی که تمام دوران کوتاه زندگیش با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفه‌ی عباسی -مأمون- مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقب‌نشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل ‌کرد و با همه‌ی شیوه‌های مبارزه‌ی ممکن، مبارزه کرد. ۱۳۶۰/۲/۲۵


امام جواد ع

 

دیدار با مادر شهید حسین تنها نژاد

| جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ق.ظ

در ادامه دیدار های خانواده معظم شهدا کانون ایثار و شهادت.

بسیجیان پایگاه سردار شهید حسین امامی در منزل شهید حسین تنها نژاد حضور یافتند. ضمن عیادت از مادر شهید که در بستر بیماری بودند، به صحبت های مادر شهید گوش فرا دادند.


شهید حسین تنهانژاد

ولادت امام رئوف مبارکباد

| يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۳۷ ب.ظ

امام رضا علیه السلام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست. ۱۳۶۳/۵/۱۸



جزئیات سفر خدام حرم امام رضا(ع) به آبادان

| شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ


 
استقبال مردمی در روز پنج شنبه 13 شهریور ماه ساعت 19 از چهارراه احمد آباد صورت می‌گیرد.

به گزارش اروند آنلاین : خدام امام رضا 13شهریور ماه وارد شهرستان آبادان خواهند شد و توسط مسوولین شهری در میدان ثامن الائمه مورد استقبال قرار خواهند گرفت .

جشنواره امام رضا(ع) از ساعت 9 صبح الی 23 در شهرستان با اجرای برنامه‌های متعدد برگزار می‌شود.

از دیگر برنامه‌های دبیرخانه زیرسایه خورشید در آبادان ، بازدید خدام رضوی از بیمارستان امام خمینی (ره) با اهدا بسته‌های فرهنگی متبرک به بیماران است.

دیدار خدام حرم امام رضا(ع) با خانواده‌های شهدا و ایثارگران و دیدار با انجمن معتادان گمنام  از دیگر برنامه‌های خدام امام رضا(ع) در سفر به آبادان است.

استقبال مردمی از خدام نیز در ساعت 19 از چهارراه احمد آباد توسط عموم مردم مومن و فرهنگ دوست آبادانی صورت می‌گیرد.

یک خاطره از خادم

| شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۰۶ ق.ظ

زیر سایه خورشید

| جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ

مدیر کانون فرهنگی هنری باقرالعلوم (ع) آبادان و دبیر ستاد برگزاری مراسم زیرسایه خورشید در شهرستان ، ضمن اعلام این خبر اظهار داشت: در راستای طرح ملی برنامه های دهه کرامت و تحت عنوان جشن های زیر سایه خورشید ، امسال نیز در آبادان این برنامه به اجرا در خواهد آمد.

احمد یلالی افزود: مراسم با دعوت از خادمان بزرگوار حرم رضوی (ع) همراه خواهد بود. ضمن اینکه در چندین نقطه شهرستان ، تهمیدات لازم برای اجرای باشکوه این جشن تدارک دیده شده است.

وی گفت:این جشن از روز ۱۳ شهریور ماه و همزمان با دهه کرامت  آغاز خواهد شد. دیدار با خانواده معظم شاهد و جانباز و ایثارگر نیز از بخش های دیگر این برنامه است.

گفتنی است جشن زیرسایه خورشید عنوان برنامه ای است که از سه سال پیش با مدیریت آستان قدس رضوی همه ساله  در اقصی نقاط کشور برگزار می شود.همچنین این برنامه در ۱۴ شهر استان خوزستان بصورت همزمان اجرا خواهد شد.

 

میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها

| چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۵۲ ب.ظ

عاشق

| جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۱۵ ب.ظ


بزار همه عالم بدانن که من عاشق حسینم

در این عالم هر چه هست مدیون حسین است

کجایید

حبیب بن مظاهر، زهیر، عباس علمدار نینوا

کجاست حر آزاده که عاشق رفت از اینجا

اینجا روزها عاشوراست با نبودنت

مهدی جان اینجا عصرها

عصر عاشوراست با نبودنت آقا

روزها و شب ها در فراقت در غفلتم چه کنم؟

ناله ها و شیون ها بمانند برای ناحیه مقدسه

اینجا ماوای گریه ها نیست

اینجا زمین طاقت اشک بسیجی ها را نداشت

آری اجل زود آمد برای یاران خمینی

آخر که زمین طاقت روضه های آنها را نداشت


سلمان مهدوی

1393/05/27

ساعت 00:25


سلام

| جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۰۵ ب.ظ

سلام به بچه های جبهه و جنگ، سلام به بچه های گردان کمیل،

سلام بر غواصان خاکی...

سلام من به چفیه های خاکی، سلام به نماز نشسته بسیجی زخمی،

سلام من به راوی، سیداهل قلم

آری عشق بازی سرسپردن دارد، سر از بدن جداشدن دارد

آری بسیجیان خوب فهمیدن اهل کوفه نبودن یعنی چه...


سلمان مهدوی

1393/05/19

ساعت 16:40


عکس دسته جمعی با حضور شهید جمال گودرزی

بازگشت غمبار شهید هلالی پس از ۲۶ سال

| جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ق.ظ

شهید حامد هلالی پس از 26 سال دوری ، اکنون به وطن بازگشت اما خبری از پدر و مادر او نیست.

shahid helali بازگشت غمبار شهید هلالی پس از 26 سال/ حکایت تلخ پدر و مادر آبادانی که فراغ یوسف شان، آنها را از پای در آورد

به گزارش عصر آبادان ،اخیراً گروه تفحص شهدا توانستند پیکر شهیدی را پیدا کنند که ۲۶ سال پیش طی یک عملیات مفقود شده بود.

این شهید که اهل آبادان است ، حامد هلالی نام دارد و قرار است روز یکشنبه هفته آینده ساعت 9 صبح از چهار راه احمدآباد، با حضور مردم شهیدپرور این شهرستان به خاک سپرده شود.

نکته تاثربرانگیز اینکه پس از پیدا شدن پیکر این شهید والامقام ، این بار  یافتن پدر و مادر شهید ممکن نبود زیرا بیش از دو دهه ، چشم انتظارماندن یک فرزند دلبند ، آنها را از پای در آورد و جان به جان آفرین تسلیم کرده اند.

با این حال شنیده شد تعدادی از فعالان حوزه جمع آوری سیره شهداء که ارتباط خوبی با خانواده های شاهد و ایثارگر دارند با تلاش فراوان توانستند برادران و خواهران این شهید را پیدا کنند تا خبر برگشتن برادرشان را به آنها بدهند.

گفتنی است شهید حامد هلالی در تاریخ ۴ تیرماه ۱۳۶۷ در جریان یکی از عملیات های دفاع مقدس مفقود شد و اکنون پس از ۲۶ سال در کنار یاران شهیدش در بهشت رضا (علیه السلام) آبادان در خاک آرام خواهد گرفت.

مراسم تشییع پیکر این شهید والامقام روز یکشنبه هفته آینده برگزار می شود.زمان مراسم ساعت 9 صبح از چهارراه احمدآباد به سمت گلزارشهدای آبادان برگزار می شود.

ایام شهادت امام صادق (علیه السلام) تسلیت باد

| جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ

اولین درس امام صادق علیه‌السلام برای ما منتسبین به آن بزرگوار باید استمرار جهاد و مبارزه‌ی خستگی‌ناپذیر باشد و همان استمرار مبارزه بود که شعله‌ی مقدس فکر آن حضرت را تا امروز در دنیا نگه داشت. ۱۳۶۷/۳/۲۰


بعضی خیال می‌کنند که امام صادق به سیاست کاری نداشت، علیه دستگاه فعالیتی نمی‌کرد، در صدد ایجاد حکومت الهی و علوی نبود، این خطاست؛ که متأسفانه مشاهده می‌شود که، با این‌که این قضیه بارها گفته شده و اهل فضل و اهل فن، باید دنبال کنند و بروند مدارک را ببینند به نکات توجه کنند و البته این کار هم انجام می‌گیرد به وسیله‌ی عده‌ی زیادی از صاحبان ذوق سلیم؛ اما باز گوشه و کنار کسانی پیدا می‌شوند که در نوشته‌ها و گفته‌های خودشان، توجه به این نکته نمی‌کنند که امام صادق علیه‌الصلاةوالسلام، ماهیت مبارزه‌اش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم کار سیاسی بود، وقتی امام صادق می‌گوید من امامم، امام یعنی چه؟ امام یعنی حاکم جامعه، امام یعنی رئیس جامعه، یعنی من همان کسی هستم که این خلیفه‌ی غاصب بی دین، جای مرا گرفته. خب این حرف آیا یک حرف سیاسی است یا یک حرف فرهنگی است؟
۱۳۶۸/۰۳/۱۲


بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت عمومی اهالی محترم آبادان

ایدهم الله تعالی

دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تأثر و تأسف شدید شد. من گمان نمی‌کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانه‌ای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نموده‌اند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد.

من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته‌اند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع می‌کنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت می‌دهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند.

آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیرمسلط بر اوضاع نیست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده می‌دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود می‌کنم نیز شاهد این مدعاست.

اظهار تأسف و تأثر در بوق‌های تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زده‌اند.

آیا مردم مظلومی که هر روز به دست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شده‌اند هم‌میهنان ما نبوده‌اند؟ قراین نشان می‌دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشته‌اند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هر چند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم می‌زند این قبیل صحنه‌ها را به وجود آورده است و یا خواهد آورد؟

این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق‌ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.

من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می‌کنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضداسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری می‌کنند، لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهایی بخش اسلام منجر می‌شود و برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران به خصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانواده‌های داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک می‌دانم.

از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی

پدر شهیدان یاسینی به رحمت ایزدی پیوست

| جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ

انا لله و انا الیه الراجعون

طی خبر رسیده «عبدالمطلب یاسینی»، پدر شهیدان «علیرضا و احمدرضا یاسینی»  به  رحمت ایزدی پیوست.


پدر شهید سرلشکر خلبان یاسینی به دیار حق شتافت

  عبدالمطلب یاسینی، پدر شهیدان سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی و رضا یاسینی صبح امروز در سن 83 سالگی دعوت حق را لبیک گفت.

مرحوم یاسینی از چندی پیش بدلیل بیماری آلزایمر و عفونت ریه در بیمارستان بستری شده بود و صبح امروز در بیمارستان الزهرا اصفهان درگذشت.

خلبان علیرضا یاسینی رئیس ستاد و معاون هماهنگ کننده نهاجا بود که همراه سرتیپ منصور ستاری فرمانده وقت نیروی هوایی، سرتیپ خلبان مصطفی اردستانی معاون عملیات در تاریخ 15 دی ماه سال 1373 با سقوط هواپیمایشان یکی از تلخ ترین روزها را برای نیروی هوایی ارتش رقم زدند.

این هواپیما که حامل جمعی از فرماندهان این نیرو بود برای بازدید به پایگاه اصفهان رفته و در هنگام بازگشت و در دقایق ابتدایی پرواز، دچار سانحه شده و پس از برخورد با زمین آتش می گیرد که به موجب آن، نیروی هوایی جمعی از بهترین فرماندهان خود را از دست داد.

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای در مراسم این شهید بزرگوار (یاسینی) در وصف او فرمودند: «فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می شود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار می شود...»

«من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم. همین حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می گفتم خیلی به این جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است.»


مشاهده کد

«عبدالمطلب یاسینی»، پدر شهیدان «علیرضا و احمدرضا یاسینی»  به دلیل بیماری آلزایمر و عفونت ریه در بیمارستان شهید آیت الله کاشانی اصفهان بستری است.


خبرگزاری فارس: پدر سرلشکر خلبان شهید «یاسینی» در بیمارستان بستری شد

به گزارش روابط عمومی نیروی هوایی ارتش، «عبدالمطلب یاسینی»، پدر شهیدان «علیرضا و احمدرضا یاسینی» و جانباز «عباس یاسینی» به دلیل بیماری آلزایمر و عفونت ریه در بیمارستان شهید آیت الله کاشانی اصفهان بستری است.

بهروز یاسینی، فرزند سرلشکر خلبان شهید سیدعلیرضا یاسینی با اعلام وخامت حال پدر بزرگش، از همه ملت شهیدپرور و روزه‌دار خواست تا برای شفای پدر شهیدان یاسینی دعا کنند.

گفتنی است سرلشکر خلبان «سیدعلیرضا یاسینی» که از دست مقام معظم رهبری مدال فتح دریافت کرده است، دارای 2759 ساعت پرواز و رکوردار پرواز با هواپیمای جنگی 4-F و یکی از قهرمانان عملیات بزرگ 140 فروندی بود که در روزهای آغازین دفاع مقدس به اجرا درآمد. رهبر معظم انقلاب در پیامی به مناسبت شهادت این خلبان بلندآوازه فرمودند: «یاسینی مردی مومن بود، صادق بود و صمیمی بود، همین‌ها موجب شده بود من به این جوان امیدها داشته باشم.»




لشکر خوبان

| پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ق.ظ
نویسنده: خانم معصومه سپهری
ناشر: سوره مهر
موضوع کتاب: تاریخ
موضوع کتاب: ادبیات
شمارگان: ۲۵۰۰ نسخه
تعداد صفحه: ۸۰۸ صفحه
شابک:
۹۷۸-۶۰۰-۱۷۵-۳۷۱-۸

لشکری از خوبان عالم

شاید همه‌ی اینها دست به دست هم داد تا رهبر انقلاب در حاشیه یکی از دیدارهای‌شان بفرمایند:این کتاب "لشکرخوبان" پر است از اعجاب و عظمت ناگفته‌ی رزمندگان غواص و اطلاعات عملیات جنگ. در ایامی که این کتاب را می‌خواندم بارها و بارها متاثر شدم.

آن روز که به طبقه دوم سینما قدس تبریز رفت، نمی‌‌دانست زندگی‌اش در آستانه یک تقدیر بزرگ قرار گرفته است. بسته‌‌ای که از دفتر ادبیات و هنر مقاومت آذربایجان تحویل گرفت چند نوار کاست شصت دقیقه‌ای بود. معصومه سپهری که آن وقت‌ها هر چیزی را به سادگی نمی‌پذیرفت، هرگز فکر نمی‌کرد آن نوارها مسیر زندگی‌اش را تغییر بدهد. اهل کتاب و شعر بود و به خاطر همین شعرها وارد فضاهای روشنفکری شده بود.

سال ۷۳ بود که ‌به اشارت‌های مربی مورد علاقه‌اش در کانون پرورش فکری، برای پیاده کردن چند نوار خاطره تمایل نشان داد. کاری که فکر می‌کرد موقتی‌ست و به تجربه کردنش می‌ارزد. می‌شنید و جلوی هر خاطره‌ای که از انقلاب اسلامی و جنگ می‌شنید یک علامت سوال می‌گذاشت. او آنقدر سوال داشت که همان سال‌ها رشته‌ی فلسفه را برای تحصیل انتخاب کرد و آنقدر کلمه در دست و بالش پیدا می‌شد که یک پیاده‌کننده‌ی نوار باقی نماند.

پیاده‌سازی که تمام شد، سپهری متن‌های شسته و رفته‌ای تحویل داد، طوری که مسئول وقت دفتر ادبیات و هنر مقاومت تبریز، سید قاسم ناظمی به خود او پیشنهاد نگارش "کتاب خاطرات مهدیقلی رضایی" را داد. او با شوقی غریب کار را پذیرفت. می‌خواست دنیای تازه‌ای را بشناسد. دانشجوی فلسفه، کار بزرگی را پذیرفته بود، اما هنوز شک و تردیدهایش در مورد چیزهایی که شنیده بود، برطرف نشده بود. مدام فکر می‌کرد چطور چیزی را که نه دیده و نه کاملا باور کرده، می‌تواند روی کاغذ بنشاند؟! چندین ماه گذشت. او بین کتاب‌های فلسفه و شعر، خاطرات جنگ یک بسیجی و سوالاتش از دین و دنیا متحیر بود...  
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/19097/C/13901201_0319097.jpg
خانم سپهری با بسیج دانشگاه تبریز به اردوی از دانشگاه تا دانشگاه  رفت. برخورد خوب مسئولان اردو که خود از رزمندگان و فرماندهان بودند و به سوالات او به دقت جواب می‌دادند، بکر بودن برخی مناطق و خاطرات و وصیتنامه شهید مهدی باکری او را به حال و هوای دیگری برده بود. اتفاق دیگری افتاد؛ در اردو  دفتر خاطرات شهیدی به دستش رسید که پازل خاطرات مهدیقلی رضایی را کامل‌تر کرد.

ولادت کریم اهل بیت (علیه السلام) مبارکباد

| شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ

شیوه‌ی امام حسن علیه‌السلام افشای خط نفاق بود. رهبر انقلاب ۱۳۵۹/۵/۶



عباس دست طلا

| دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۷ ق.ظ



رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان می‌دید. خداوند ان‌شاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»

یکی از تازه‌ترین کتب مورد اشاره و تحسین رهبر معظم انقلاب، یک کتاب جنگی و حماسی نیست؛ یعنی فقط جنگی نیست. بلکه یک کتاب اقتصادی است؛ یک کتاب کار است.

ماجرا از آن‌جا شروع شد که رهبر معظم انقلاب یکم بهمن‌ماه سال قبل میزبان عده‌ای از رزمندگان قدیمی جبهه‌های جنگ بودند. مجلسی که ساعتی قبل از ظهر آغاز شد و تا نماز ظهر و عصر ادامه پیدا کرد. ترکیب افراد حاضر در آن جلسه که عمدتاً مو سفید کرده و عصا به‌دست گرفته بودند خیلی جالب بود. آن‌ها کسانی بودند که برای جنگیدن به جبهه نرفته بودند؛ رفته‌ بودند تا در جبهه کار کنند. تفنگ به‌دست نگرفته بودند؛ آچار و پیچ‌گوشتی و چکش و روغن و گیریس، ابزار دست‌شان بود. تعمیرکار ماشین‌های سنگین، صافکار، نقاش، گلگیرساز، اتاق‌ساز، جوشکار و صاحبان حرفه‌هایی از این دست. افرادی که در آن‌ سال‌ها اسم‌شان را گذاشته بودند: «اصناف پشتیبان جنگ»


نویسنده: محبوبه معراجی‌پور
ناشر: فاتحان
موضوع کتاب: ادبیات
موضوع کتاب: تاریخ
نوبت چاپ: اول
تاریخ چاپ: ۱۳۹۱
شمارگان: ۳۰۰۰
شابک:
۹۷۸-۶۰۰-۶۰۳۳-۵۳-۲

معرفی کتاب «من زنده‌ام»

| پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۱ ق.ظ


از پشت پرده اشک

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟...

سی و چند روز بیشتر از حمله‌ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات‌الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی‌ها اول که ماشین‌شان را محاصره می‌کنند، از خوشحالی پایکوبی می‌کنند و پشت بی‌سیم به فرماندهان‌شان اعلام می‌کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می‌گویند از نظر ما شما  ژنرال‌های ایرانی هستید!

خانم آباد در کتابش نوشته است: «نمی‌خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می‌داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می‌ترسیدم. نمی‌توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه‌ی امام حسین می‌خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه‌ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب... ب.

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟ و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کش‌دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه‌ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی‌ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه‌ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده... ه.»

عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی‌خبری مفقودالاثری برای خانواده‌اش یا هر کسی که می‌توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده‌ام. معصومه آباد.»
 
کتاب از هشت فصل تشکیل شده است:
* کودکی
* نوجوانی
* انقلاب
* جنگ و اسارت
* زندان الرشید بغداد
* انتظار
* اردوگاه موصل و عنبر
* عکس و اسناد

معصومه آباد می‌گوید: «با خودم عهد بستم که حقیقت را هم‌چنان که دیده و شنیدم بدون اغراق بگویم. مبالغه آفت حقیقت است. آن‌جایی که گریه کردم، می‌گویم گریه کردم و آن‌جا که ترسیدم، می‌گویم ترسیدم!» لحن اثر پا به پای احوال نویسنده و عرصه‌های مختلفی که تجربه می‌کند پیش می‌رود. گاهی که راوی و نویسنده‌ی اثر عصبانی یا رنجور است، کلمات و توصیف‌ها از همین جنس‌اند.

شاید از همین رو کتاب پر از رخداد و جزئیات است و این سؤال را به ذهن می‌آورد که چطور این حجم از توصیف‌ و تصویر به یاد نویسنده مانده است؟ خانم معصومه آباد خود می‌گوید در طول ۱۹ سال‌ بعد از آزادی تا سال ۱۳۹۲ از خاطراتش فرار نکرده و جا به جا و در مراسم‌های مختلف به دعوت جوان‌ها، دانشجویان و هر جمعی که دنبال شنیدن رخدادهای مستند آن روزهای سخت بودند، به سخنرانی و بیان خاطراتش پرداخته است.

نویسنده از کودکی خود و دوره‌ای شروع به نوشتن می‌کند که اولین تصاویر و خاطرات را در ذهن دارد. دو فصل ابتدایی کودکی و نوجوانی شاید حجم کتاب را افزوده باشد، اما این‌قدر هست که مخاطب با شخصیت نویسنده خوب آشنا می‌شود. هرچه باشد او یک نیروی مردمی داوطلب بوده است و برای او خانه‌ و کودکی‌اش اهمیت مضاعفی دارد.

خانم آباد در ابتدای کتاب نوشته است: «سال‌ها بود سنگینی کلمات را بر شانه می‌کشیدم و هر روز خسته‌تر و خمیده‌تر می‌شدم. یک روز که قدم زنان با این کوله‌بار سنگین از پیاده‌رو خیابان وصال می‌گذشتم، به آقای مرتضی سرهنگی – گنجینه‌ی معرفتی شهدا، جانبازان و آزادگان - برخوردم. از حال من پرسید. گفتم هرچه می‌روم و هرچه می‌گذرد این بار سبک نمی‌شود. گفت باری که روی شانه‌های توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی. آن وقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه‌ی زنان کشورمان خواهد درخشید.»

شاید نویسنده‌ی این کتاب یک نویسنده‌ی حرفه‌ای نباشد؛ شاید نقدهایی به ادبیات و سبک بیان خاطراتش بتوان مطرح کرد؛ ولی هرچه هست خواننده در متن مهلت فکر کردن به اتفاقات و تحلیل‌ها را پیدا می‌کند. خواننده در طول کتاب احساس می‌کند با یک زندگی‌نامه‌ی خودنوشت صادق طرف است. واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می‌کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده‌ی اشک خواهد خواند.

دیدار با خانواده شهید محمد رحیم دهداری

| چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ب.ظ

در ادامه دیدار های چهارشنبه شب های کانون ایثار و شهادت از خانواده های محترم شهدا، جانبازان و ایثارگران.

رزمندگان و بسیجیان در منزل پاسدار شهید محمدرحیم دهداری حضور یافتند. ضمن عیادت از مادر شهید که در بستر بیماری بودند، به خاطراتی از شهید  بزرگوار که برادر شهید نقل کردند گوش فرا دادند.


محمدرحیم دهداری

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «من زنده‌ام» منتشر شد

| سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ


تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «من زنده‌ام» عصر امروز (سه‌شنبه) در مراسم چهارمین پاسداشت ادبیّات جهاد و مقاومت در حضور جمعی از پیشکسوتان عرصه ایثار و شهادت، نویسندگان و فعالان حوزه ادبیّات مقاومت و مسئولان و شخصیت‌های کشور رونمایی شد.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن و تصویر تقریظ رهبر انقلاب اسلامی را منتشر می‌کند:
 
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/26718/C/13930327_0126718.jpg

بسم‌الله الرحمن الرحیم
کتاب را با احساس دوگانه‌ی اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده‌ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبائیها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینه‌ی یادها و خاطره‌های مجاهدان و آزادگان، ذخیره‌ی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنی‌ها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظه‌ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.
این نیز از نوشته‌هائی است که ترجمه‌اش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.
۹۲/۷/۵

کتاب «من زنده‌ام» خاطرات دوران چهار ساله‌ی اسارت خانم معصومه آباد در زندان‌های رژیم بعث صدام است. روایت کتاب از دوران کودکی نویسنده آغاز و با بیان بخش‌های مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا می‌کند. کتاب، با بیان نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر زندگی و شخصیت خانم آباد به دوره‌ی دفاع مقدس، اسارت و آزادی او و سه بانوی آزاده‌ی دیگر، به پایان می‌رسد. این کتاب را «انتشارات بروج» منتشر کرده است.

پیش از این موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی در همایش‌های جداگانه‌ای به ترتیب از کتاب‌های «نورالدین پسر ایران»، «پایی که جا ماند» و «لشکر خوبان» تقدیر نموده و یادداشت‌ها و تقریظ‌های رهبر انقلاب اسلامی را رونمایی کرده بود.

تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «من زنده‌ام» عصر امروز (سه‌شنبه) در مراسم

چهارمین پاسداشت ادبیّات جهاد و مقاومت در حضور جمعی از پیشکسوتان عرصه ایثار و شهادت، نویسندگان و فعالان حوزه ادبیّات مقاومت و مسئولان و شخصیت‌های کشور رونمایی شد.













عیدتان مبارک

| جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

قبل از فرج، آسایش و راحت‌طلبی و عافیت نیست!
قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت‌طلبی و عافیت نیست... ت. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان میشوند؛ در کوره‌های آزمایش وارد میشوند و سربلند بیرون میآیند و جهان به دوران آرمانی و هدفىِ مهدی موعود(ارواحنافداه) روزبه‌روز نزدیکتر میشود؛ این، آن امید بزرگ است؛ لذا روز نیمه‌ی شعبان، روز عید بزرگ است. دیدار با مردم قم ۳۰/۱۱/۱۳۷۰


نیمه شعبان

دیدار با خانواده شهید محسن طرفی

| چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۶ ب.ظ

در ادامه دیدار های چهارشنبه شب های کانون ایثار و شهادت از خانواده های محترم شهدا، جانبازان و ایثارگران، رزمندگان و بسیجیان با حضور امام جمعه محترم حاج آقا ابراهیمی این هفته در منزل پاسدار شهید محسن طرفی حضور یافتند. در این دیدار حاج قاسمی رزمنده جبهه و جنگ به ذکر خاطراتی از شهید محسن طرفی پرداختند.


شهید طرفی

مراسم دعای کمیل با حضور خانواده معظم شهدا

| سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۰۲ ب.ظ

دعای کمیل

پیام به همایش بزرگداشت مادران شهدای گمنام

| يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۱ ق.ظ


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه برگزاری همایش تجلیل از مادران شهدای گمنام با عنوان «مادران چشم به راه»، خطاب به این مادران شهدا پیامی صادر کردند.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن پیام رهبر انقلاب به همراه دستخط ایشان را به شرح زیر منتشر کرد:

بسمه تعالی
سلام و درود خدای توانا و مهربان بر دلهای صبور و پرظرفیت مادرانی که پس از هجرت جگر گوشه‌گان دلبندشان به نشانه‌ئی از پیکر پاک آنان دل بستند و به آن نیز دست نیافتند؛ و با این همه، با شکیبائی و صبوری خود نقشی بی نظیر و استثنائی از خود بر جای نهادند. پاداش این صبر بزرگ، روشنی چشم آنان به مژده‌ی رحمت الهی خواهد بود ان‌شاءالله.
۹۳/۰۳/۱۷
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/26656/C/13930319_0126656.jpg


خبرگزاری فارس: زنده نگه داشتن یاد شهیدان، زنده نگه داشتن آزادگی و فداکاری است

متن این پیام به شرح زیر است:

«زنده نگه داشتن یاد گرامی شهیدان، زنده نگه داشتن آزادگی و فداکاری است و برای ملتی که چشم به افق‌های بلند دوخته است این از برترین نیازها و ضرورت‌هاست. از مدیران و دانشجویان آن دانشگاه به خاطر تکریم پیکر شهدای عزیز تشکر می‌کنم.

12/3/93

سید علی خامنه‌ای»

مکتب امام خمینی

| جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۳ ق.ظ


یک نفر یک‏تنه وارد میدان شد؛ با جاذبه‏های عظیمی که خدای متعال به برکت خصوصیّات ذاتی و اکتسابی در او قرار داده بود، دل‏ها را مجذوب خود کرد؛ دستها و پاها را به حرکت وادار کرد؛ مغزها را به اندیشیدن انداخت و این حرکت عظیم را در اینجا، و نهضت عظیم جهانی و بیداری اسلامی را در دنیا به وجود آورد: «باش تا صبح دولتش بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است». بعد از این، راه امام و حکمت امام و مکتب امام و تفکّر امام، در دنیا نقشها خواهد آفرید و نسلها آن را آزمایش خواهند کرد۱۳۷۸/۰۷/۰۹

دنیای بدون «خمینی»

| پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۸ ب.ظ


خدا می‌داند که در طول این ده‌سال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمی‌دانستیم دنیای بدون «خمینی» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.
در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را دعوت کردم و به آن‌ها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگری را قدری تسریع کنیم و مژده‌ی اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزی که ممکن بود پیش آید، قلب من می‌لرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم...
سخنرانی در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 17/03/1368