در جستجوی شهادت!
| سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۲ ق.ظ
در جستجوی شهادت!
۱۲-۱۰ساله بود که فهمیدیم چند روزه ناهار نمی خوره. گفتیم: حسن! روزه به تو واجب نیست. قبول نمی کرد؛ سحری خورده و نخورده، روزه می گرفت.🔸اون وقت ها، اتاق اختصاصی که هیچ، کمد جداگانه هم نداشتیم. اما حسن یک کمد اسرارآمیز داشت که ما کوچکترها فقط می دونستیم داخلش چند تا شیشه ادکلن داره! بعد از شهادتش کلی اعلامیه امام و کتب شهید مطهری و شریعتی ازش در آوردیم.🔸نوحه های بخشو رو خیلی خوب می خوند. زن های همسایه می گفتند: خدا حسن رو به شما ببخشه که دل ها رو عاشورایی می کنه.🔸حسن بچه مسجدسلطانی بود. برای بچه ها، آموزش سینه زنی بوشهری می گذاشت. نحوه حرکت دست و پا و زمان حرکت کمر و..!🔸چندنفری می رفتن توی پاساژها و حسن با اون صدای بلندش داد می زد: بگووو! بقیه جواب می دادن: مرگ بر شاه! ؛ و فرار می کردن.🔸اون شب به یک مشروب فروشی هم حمله کردند و شیشه هاش رو شکوندند.برای فرار از دست مامورها، وارد سینما رکس شدند که درب سینما بسته شد و"حسن عباسی نیا"و چندنفر از همرزمانش درآن فاجعه شهیدشدند.💠وزنه بردار بود و خوش هیکل.برادرم جسدش را شناسایی کرد ولی همان وقت سکته کرد وتا سالها در حرکت کردن مشکل داشت.
- ۹۹/۰۵/۲۸